اتفاق افتاد که شب اول من این خواب را دیده باشم که در نقش یک راوی در رویا ظاهر شدم به منزل جهانگیر. چون چکمههایم را در آن مهمانی بین طبقه اول و دوم گم کرده بودم یا کسی آن را جابه جا کرده بود نمیتوانستم پا برهنه به کوچه یخ زده برگردم. به اتومبیل نزد زن و دخترم. در خواب یا بیرون از آن میدانستم که این واقعه تنها سه شب ادامه دارد و در سومین بار پایان خواهد گرفت. اتفاق افتاد که شب سوم درست از همان جا که راوی رویای خود را فراموش کرده بود آن را به یاد آورد چنان که گویی هر چیز ادامه شب پیش است. در این جا رویای شب اول را برایتان تعریف میکنم.
جواد مجابی متولد ماه مهر ۱۳۱۸ در شهر قزوین شاعر, نویسنده, نقاش، طنزپرداز و روزنامهنگار ایرانی است. از او آثار متعددی به چاپ رسیدهاست. همچنین برای مدت کوتاهی سردبیر مجله ادبی دنیای سخن بود. وی شاعر، نقاش، محقق ادبی-هنری، روزنامه نگار، طنز پرداز و داستان نویس است و بهتر است گفت یکی از شناخته شدهترین روشنفکران و هنرمندان معاصر که نامش همیشه در میان بزرگان آمده. از او تا به حال دهها کتاب تأثیرگذار و پرطرفدار در زمینهٔ داستان منتشر شدهاست و عموماً کتابهای او با اقبال خوبی از سمت خوانندگان، علیالخصوص خوانندگان حرفهای، مواجه میشود. مجابی بارها از سوی مجامع اروپایی و آمریکایی برای سخنرانی دربارهٔ هنر و ادبیات ایران دعوت شدهاست و یکی از نمایندگان شاخص ادبیات معاصر ایران محسوب میشود. زندگینامه اوایل دههٔ چهل لیسانس حقوق و دکترای اقتصاد را از دانشگاه تهران گرفت. ۱۹ سال کارمند دادگستری و بعد کارشناس فرهنگی وزارت فرهنگ و هنر بود. هم زمان روزنامه نگاری حرفهای را در فاصلهٔ بین سالهای ۱۳۴۷-۱۳۵۸ در روزنامهٔ اطلاعات با عنوان دبیر فرهنگی روزنامه ادامه داد. بعدها با مجلات ادبی ایران از جمله فردوسی، جهان نو، خوشه، آدینه و دنیای سخن همکاری داشت که مدتی نیز سردبیری مجلهٔ اخیر را به عهده داشت. در اواخر سال ۵۷ به اتفاق جمعی از همکاران مطبوعاتی اش در کیهان و آیندگان همچون عمید نائینی، مهدی سحابی، فیروز گوران، سیروس علینژاد و محمد قائد تصمیم به بنیاد کانون مستقل روزنامهنگاران گرفتند اما با حوادث سال ۵۸ این پروژه منتفی گردید ۴۰ سال از فعالیت ادبی او میگذرد که ۲۰ سال اخیر را به طور حرفهای و فارغ از دغدغههای شغلی، صرف نوشتن رمان و شعرها و تحقیقاتش کردهاست. نوشتههای او بیش از پنجاه اثر چاپ شدهاست که عمدتاً شامل هشت مجموعه شعر، چهار مجموعه داستان کوتاه، نه رمان، چندین نمایش نامه و فیلم نامه و داستان کودکان وآثار طنز و طرحهای هجایی و چند مجموعه مقالات و چند شناخت نامهٔ ادبی دربارهٔ نویسندگان و شاعران ایران است. علاوه بر انتشار شعرها و رمانها و داستانها، کار عمدهٔ او در این سالها، تحقیق دربارهٔ نوپردازان هنرهای تجسمی ایران است که بالغ بر شش جلد میشود، که تاریخ تحلیلی زندگی و آثار نقاشان و مجسمه سازان پنجاه سال اخیر است. همچنین پژوهش مفصلی در زمینهٔ تاریخ طنز در متون ادبی ایران را ادامه میدهد که سیر شوخیهای ادبی را در کتابهای نظم و نثر ایران طی هزار و اندی سال بر پایهٔ تحولات اجتماعی ترسیم میکند. او همسر و دو فرزند دارد و در کوی نویسندگان زندگی میکند و اوقاتِ به خواندن و نوشتن میگذرد. به عنوان طنز پرداز مدرن شهرت دارد و طنز را در شکلهای مختلف کلامی و تصویری تجربه کردهاست. نقاشی مدرن را به تفنن تجربه و چند نمایشگاه از کارهای خود عرضه کردهاست. کتابشناسی: شعر: فصلی برای تو (دی ماه ۴۴) زوبینی برقلب پاییز (۴۹) پرواز در مه (۵۶) بر بام بم (۷۱) سفرهای ملاح رویا (۷۲) پوپکانه (۷۴) شعرهای من و پوپک (بهار ۷۹) دری به شاد خویی (دی ۷۹) سفرهای ملاح رویا (۵ کتاب) (۸۱) سالهای شاعرانه(۳ کتاب) (۸۲) شعر بلند تامل(۴ کتاب) (۸۲) طنز: یادداشتهای آدم پرمدعا (آذر ۴۹) آقای ذوزنقه (آذر ۵۹) یادداشتهای بدون تاریخ (فروردین ۵۸) نیشخند ایرانی (۴ کتاب) (۸۲) پژوهشها: شباهتهای ناگزیر (۵۱) فلزکاری در ایران (آماده چاپ) طنز ادبی ایران (زیر چاپ) متن پیشگامان نقاشی نوین ایران (۷۹) بعلاوه شش جلد دیگر این تاریخ تحلیلی (آماده چاپ) مقدمه نقاشیهای حجت الله شکیبا (۷۱) مقدمه یادسبز(حاجی زاده)(۷۱) مقدمه ایران سرزمین مهر (۷۳) مقدمه نقاشی علی اکبر صادقی(۷۷) مقدمه نقاشی پروانه اعتمادی(۷۷) مقدمه نقاشی علیرضا اسپهبد (۷۷) مقدمه شیرزنها و خورشید خانم ژازه (۷۸) مقدمه مینیاتورهای سیاه (آماده چاپ) مقدمه آثار پرویز تناولی (۷۸) مقدمه آثار ژازه طباطبایی (۸۲) مقدمه آثار پرویز کلانتری (آماده چاپ) مقدمه آثار علی اکبر صفائیان (زیر چاپ) تدوین کتاب بهجت صدر (زیر چاپ) داستان کودکان: پسرک چشم آبی (اسفند ۵۱) سیبو و سار کوچولو (۵۵) پنیر بالای درخت (بهار ۵۷) پنج داستان کودکان (آماده چاپ) صفحه و کاست[ویرایش] نوار صدا و صفحه پسرک چشم آبی (۵۶) نوار شعر بر بام بم (۷۲) نوار شعر با موسیقی بیان و صدای ساکو (منتظر مجوز) داستان کوتاه[ویرایش] من و ایوب و غروب (۵۱) کتیبه (۵۶) دیوساران (تیر ۵۹) از دل به کاغذ (تابستان ۶۹) قصهٔ روشن (۸۰) کتیبه و ایوب (۱۳۸۴) (کاروان (انتشارات)) رمان: شهر بندان (۶۶) شب ملخ (۶۹) مومیایی (۷۲) فردوس مشرقی (۷۲) عبور از باغ قرمز (۷۲) عبور از باغ قرمز (۷۷) ج (۷۷) برجهای خاموش (۷۸) لطفاً درب را ببندید (۷۹) باغ گمشده (۸۱) یکی و آن دیگری (آماده چاپ) نمایشنامه: شبح سدوم (بهار ۵۷) روزگار عقل سرخ (۷۸) چند نمایش نامه (آماده چاپ) فیلمنامه[ویرایش] دیوانگان بر ساحل/ مهمان کش/ جنایت پنهان (آماده) سفرنامه: ای قوم به حج رفته (آبان ۵۹) شناختنامه و مجموعه مقالات: شناخت نامه احمد شاملو (۷۷) شناخت نامه ساعدی (۷۸) سخن در حلقهٔ زنجیر (۵۷) سایه دست (تابستان ۷۸) آینه بامداد (بهار ۸۰)
کتاب هزار و یک حکایت یکی از تالیفات مرحوم خلیل خان ثقفی است. ایشان در پاریس به مطالعه کتب مختلفی از آثار نویسندگان عربی، مراکشی، الجزایری، فرانسوی، ژاپنی، چینی، انگلیسی، آلمانی که حکایات را نوشته بودند نمود و مصمم گردید که با اطلاعات شخصی حکایات مختلفی را بهم درآمیزد و اندک اندک آنرا تا پانصد حکایت درآورد ولی با فرصتی که در مدت یک سال بدست آورد و شور و ذوقی که پیوسته در تدوین کتاب از خود ابراز می نمود کم کم حکایات گردآورده او از یک هزار تجاوز نمود و نام آنرا هزار و یک حکایت نهاد و پس از بازگشت به میهن حک و اصلاح مختصری نمود و نام آنرا هزار و یک حکایت نهاد و منتشر نمود...
در این داستان پلیسی جنایی، احمد به همدستی سه نفر از دوستانش دست به آدمربایی مسلح میزند .آنان، سرمایهداری به نام پرویز پازوکی را میربایند .در این ماجرا احمد، راننده پازوکی را به قتل میرساند و در پی آن وقایعی رخ میدهد که داستان براساس آن شکل گرفته است.
اساس نوشتن، خود شخص است. انگیختار، صدا و مخاطب هم اوست. دیگران (افراد و گروهها، جهانهستی: مفاهیم و اشیا) هم حتما هستند اما بعداً. هنگام نوشتن داستان و شعر، وضع تو چندان ارادی نیست. نابخود و زیر سلطه فشارهای درونی به حالت نوشتن وادار شدهای. انفجارهای ذهنی و شوق نقبزدنی گستاخ تا عمیقترین رگههای ناشناختهات، ترا به نوشتن ـ شعری، داستانی، فصلی از رمان با نمایشنامه ـ کشانده است، حالا انگیختار این نوشتن، بسا که عاطفهای سوزان یا تاملی سرد یا کشف حقیقتی از واقعیت درونی یا بیرون از تست. اما انگیزه هر چه باشد تو اکنون در خلوت به هنگام آفرینش اثر، کاملا برای خودت هستی، متعلق به خود جدا از ساز و کار نظام مسلط اوقات پیشین، نشستهای تا آن چه را در مغزت میگذرد رصد کنی. حساش میکنی اما به تمامی در نمییابی و شکل نهائیاش را نمیشناسی. میباید بنویسیاش تا بشناسی آن شکل را که جزئی از شکل عمرتست، شکل غالب امروز و امشب تست. قالب ذهنی اکنونت، که در تو آشوب برانگیخت و وادارت کرد از دیگران کناره بگیری، از جمع جدا شوی، به موقعیتی متفاوت برسی با وقتی که رها بین دیگران غرفه در جمع و جامعه بودهای.