وقتی که اولین بار این را شنیدم به نظرم آمد که «گردباد شور و جنونی» در این آدم هست. نقد من به شعر شمس نقدی است که خودش هم دارد. مثلا همیشه گفتم که این طنزی که داری چرا در این شعرها نمیآید؟ میگوید عباس میخواهم، نمیشود! میگویم تو معشوق را حماسی میکنم! میگوید میخواهم روزمره کنم ولی نمیشود. من در طول این سالها شاهد جستجوگریهای مداوم، جدی و پیوسته این مرد برای دستیابی به زبان بهتر، برای دستیابی به بیانی بهتر بودم.چیزی میخواهم بگویم که نقد نباشد. شما شعر شمس پنجاه و سه ترانه را نگاه بکیند. در خاکستر و بانو شمس پر از حکمت عامیانه است. نوع بشر درس هست. اما پنجاه و سه ترانه عاشقانه یک آدم است که عاشق یک آدم دیگر است. و به نظر من این حرکت شمس خیلی قابل توجه است.
میرزا نعمتالله بیضائی در سال ۱۲۸۲ خورشیدی در شهرستان آران و بیدگل زاده شد. وی فرزند میرزا محمدرضا (متخلص به ابن روح آرانی)، نوهٔ ملا محمد آرانی (متخلص به روحالامین)، برادر ادیب بیضایی آرانی، عموی پرتو بیضایی آرانی و همچنین پدر بهرام بیضایی است.نعمتالله بیضائی از بهائیان کاشان بود که در شعر به «ذکایی» تخلص میکرد. او حقوقدان و مؤسس انجمن ادبی تهران بود.
آثار منثور و منظوم بهار متنوع است و انواع شعر سنتی و اشعار به زبان محلی، تصنیف و ترانه، مقالهها و سخنرانیهای سیاسی و انتقادی، رسالههای تحقیقی، نمایشنامه، اخوانیات و مکتوبات، تصحیح انتقادی متون، ترجمههای متون پهلوی، سبکشناسی نظم و نثر، دستورزبان، تاریخ احزاب، مقدمه بر کتابها و حواشی بر متون به خصوص شاهنامهٔ فردوسی را در برمیگیرد. مهمترین اثر بهار دیوان اشعار اوست که به اعتباری کارنامهٔ عمر او نیز به شمار میرود. این دیوان در زمان حیات او به چاپ نرسید. جلال متینی از بهار نقل میکند که میخواستهاست سرودههای خود را از صافی نقد بگذراند و منتخب دیوان خود را به چاپ برساند و از وزارت فرهنگ خواستار شده بود که دوتن آشنا با شعر و شاعری را برای پاکنویس اشعارش در اختیار او بگذارد، اما این تقاضا اجابت نشد....محمد تقی بهار ملقب به ملک الشعرای بهار شاعر، ادیب، سیاستمدار و روزنامهنگار ایرانی است. وی در سال ۱۲۶۳ هجری شمسی در مشهد متولد شد. مقدمات و ادبیات فارسی را نزد پدر خود ملک الشعرای صبوری آموخت و برای تکمیل معلومات عربی و فارسی به محضر “ادیب نیشابوری” رفت. بعد از فوت پدر، ملک الشعرای دربار مظفرالدین شاه شد. وی شش دوره نمایندهٔ مجلس شد و سالها استاد دورهٔ دکتری ادبیات دانشسرای عالی و دانشکدهٔ ادبیات بود. به علت پیوستن به مشروطهطلبان و آزادیخواهان چند بار تبعید و زندانی شد که سالهای زندان و تبعید از پربهرهترین سالهای زندگی ادبی وی بوده است. بهار در روز دوم اردیبهشت ۱۳۳۰ هجری شمسی، در خانهٔ مسکونی خود در تهران زندگی را بدرود گفت و در شمیران در آرامگاه ظهیرالدوله به خاک سپرده شد. ازمعروفترین آثار وی دیوان اشعار، سبک شناسی که در سه جلد در بارهٔ سبک نوشتههای منثور فارسی نوشته شده، تاریخ احزاب سیاسی، تصحیح برخی از متون کهن مانند تاریخ سیستان و مجملالتواریخ و القصص، تاریخ بلعمی را میتوان نام برد. اثر پیش رو گزیده ای از اشعار ملک الشعرای بهار که شامل غزلیات، قصاید، مثنوی و ترکیبات می باشد.
اسطورهشناسی مصر چشماندازی پرجلوه و پیچیده از تصاویر بصری و نوشتاری است که در نقاشیهای آرامگاهها و معابد و پاپیروسهای باستان پیش روی قرار میگیرد. این اسطورهها که برخی بازتاب تلاش فکری مصریان برای توضیح چگونگی آفرینش جهانند و برخی حکایت ماجراهای خدایان یا قصههایی یکسره ساخته و پرداخته تخیل، اغلب داستانهایی شیرین و مفرح و مهیج هستند که خواننده را با باورهای غریب و بغرنج و تخیل بارور مصریان باستان آشنا میسازند.
در این کتاب برخی از مهمترین و پرتأثیرترین اسطورههای یونانی از جمله نبردهای حماسی جنگ تروا، سرگردانیهای ادوسئوس (ادیسه)، سرنوشت اندوهبار اودیپوس، ماجراهای قهرمانانه هراکلس (هرکول)، تسیوس (تزه)، پرسئوس و جیسون با همه جذابیت داستانی خود بازگفته میشوند. نویسنده خواننده را به پانتئون خدایان المپ می برد، با یکیک خدایان و زن خدایان پرشمار آن ایزدستان بزرگ و شخصیت و سرگذشت و تبارشناسی آنان آشنا میکند و به توصیف ماجراهای پرفراز و نشیب و روابط بغرنج و گاه طنزآمیزشان میپردازد. بخش پایانی کتاب تاثیر نیرومند و دیرپای میراث یونانی بر اندیشه و هنر غرب را از بوتیچلی تا فروید و تا امروز بررسی میکند.