این کتاب مجموعه‌ای است از سه مثنوی اثر طبع حضرت مقدس‌علی شاه فانی مبارکه‌ای که از بزرگان سلسله خاکسار جلالی بوده است. مثنوی نخست «نور معرفت» نام دارد و با این بیت آغاز شده است: آن نام که صدر نه رواق است آن نام که زیب هفت طاق است مثنوی دوم عنوان «سؤال بوذرجمهر از استاد خود» را بیان می‌کند. آخرین مثنوی داستان «عاشق و معشوق» یا «یوسف و زلیخا» نام دارد و اگرچه این داستان در وزن هزج مسدس محذوف آغاز می‌شود و در این وزن انجام می‌پذیرد، ولی در اوایل داستان ابیاتی نیز در وزن هزج مسدس اخرب ضمیمه شده است.

منابع مشابه بیشتر ...

658982692aa2c.jpg

سرایندگان شعر پارسی در قفقاز

عزیز دولت آبادی

این کتاب دارای چهار فصل و مجموعا دربرگیرنده زندگی و آثار ۲۲۷ نفر از پارسی سرایان قفقاز است. هر فصل به شاعران یک منطقه قفقاز (آران، ارمنستان، داغستان، گرجستان) اختصاص یافته است. نخستین شاعری که زندگی و احوالش در این مجموعه معرفی شده، «ابوالعلای گنجه ای» متوفی به سال ۵۵۴ ه.ق و آخرین آنها، «ناظم ایروانی» متولد سال ۱۳۴۲ ه. ق است. در پایان کتاب نیز فهرست ماخذ و منابع به ترتیب الفبایی تخلص یا نام مولفان آمده است.

65254e66ced06.jpg

پرواز در توفان - (دفتر اول) مثنوی ها

محمدعلی دادور(فرهاد)

شعر معاصر که با وزیدن نسیم مشروطه بر بن پایه ادب کهن سال پارسی چونان گل شاداب سحرانگیزی روئید رنگ و بویی تازه داشت. چون از جوهره فرهنگ جهانی و اندیشه های نو تغذیه کرده بود عطری داشت که آن را از ادبیات سنتی ممتاز می کرد. با این همه یا به آزمودن کالبدهای نو پرداخت و یا زبانی تازه برای غزل سرایی جستجو کرد و از قالب های دیگر دور افتاد. در زمینه مثنوی کسانی چون فروغ، سایه، حقوقی، خانلری و جدی تر از دیگران مهدی حمیدی تجربه هایی کرده اند که همه ارزشمند است. اما این دفتر ابتکاری دیگر است که پس از مشروطه نظیری برای آن نمی شناسیم و خود تمام تلاش شاعر در این راه نیست، که حاصل کار او را پس از انتشار مجموع مثنوی هایش باید قضاوت کرد. اینکه چرا برای انتشار اولین دفتر مثنوی را گزیده است بی دلیل نیست (در حالی که دفترهای غزل و قصیده و نیز گونه های پراکنده و نیمایی آماده چاپ نیز دارد) برخلاف تصور بسیاری سهل باوران مثنوی ساده ترین نوع شعر پارسی نه که دشوارترین نوع است. این تنها قالبی است که در آن تمام شکل بندی های موضوعی یعنی حماسی، غنایی، تعلیمی، نمایشی در تمام ابعادشان می گنجند و هیچ قالب شعری دیگری چنین کششی ندارد. از این گذشته در مثنوی صنایع ظاهری رنگ می بازند و تغییر جوهره می دهند. ایجاز مثنوی با آنچه در کالبد غزل و قصیده ایجاز خوانده می شود، تفاوت فاحش دارد. در این نوع شعر نخست باید حرفی برای گفتن داشت و پس از آن چگونه گفتن را باید دانست وگرنه حاصل کار چیزی است از دست شبه مثنوی یا ضد مثنوی که اگر در صنعت گری سحر حلال کرده و عقد لال پیوسته باشد. در بازار سخن به چیزی و در رسته ناقدان گوهرشناس به پشیزی نمی ارزد. به هر حال این گوینده دوران معاصر را عصر بازشناسی دقیق تر منظومه هایی این چنین می داند که به نظر او تلفیقی است از شاعری و داستان سرایی تا چگونه بازتاب یابد....