به گواهی تاریخ، نخستین جنبشهای فکری ایرانیان در برابر قدرت حاکم در دوران پادشاهی ساسانیان رخ داده است. با اطمینان میتوان گفت که پیش از بنیانگذاری سلسله ساسانی، در هیچ جای تاریخ گزارشی که بیانگر قیامهای مردمی، درگیرشدن مردمان با حکومت و حتی دگراندیشی تودهها به معنای گسترده آن بوده باشد، ثبت نشده است. علت را شاید بتوان اینگونه توضیح داد که پایهگذاری شاهنشاهی باشکوه هخامنشیان که به تعبیری بنیانگذاری هویت ملت ایران در آغاز تاریخ دوران نو شمرده میشود، با صدور نخستین «اعلامیه حقوق بشر»، از سوی کوروش بزرگ همراه بوده است. نخستین جرقههای دگراندیشی و در پی آن جنبشهای مردمی پس از پاگیری سلسله نیرومند ساسانی روی داد. دو قیام بزرگ که فرزندان ساسان در چهار سده فرمانروایی مقتدرانه خود با آن دست و پنجه نرم کردند، یکی قیام مانی (در نیمه سده دوم پس از میلاد)، و دیگری قیام مزدک (در نیمه سده پنجم پس از میلاد)، بود که وقت، سرمایه و توان بسیاری از حکومت کشورگشا و همیشه در حال جنگ ساسانی گرفت. در این نوشتار نقش حکومت ساسانی در شکلگیری این دو قیام و همچنین بنیانهای فکری رهبران این دو جنبش و تأثیر آن بر جامعه ایران در آن دوران و پس از آن بررسی شده است.
نام مزدک در تاریخ در هاله یی از رموز و اسرار پیچیده شده است. به راستی مزدک - این پیامبر خودخوانده - که بود و چرا چنین اهمیتی در تاریخ ایران دارد؟ نه تنها خود وی بلکه جنبش هایی که بعدها به وجود آمدند و خود را به پیروی از مزدک منتسب می کردند نیز اسرارآمیز بودند یعنی سپیدجامگان (ابومسلم خراسانی و بعداً «سنباد») و «خرمدینان». به گواهی تاریخ، نخستین جنبشهای فکری ایرانیان در برابر قدرت حاکم در دوران پادشاهی ساسانیان رخ داده است. به سخن دیگر، با اطمینان میتوان گفت که پیش از بنیانگذاری سلسله ساسانی، در هیچ جای تاریخ گزارشی که بیانگر قیامهای مردمی، درگیر شدن مردمان با حکومت و حتی دگراندیشی تودهها به معنای گسترده آن بوده باشد، ثبت نشده است. علت را شاید بتوان اینگونه توضیح داد که پایه گذاری شاهنشاهی با شکوه هخامنشیان که به تعبیری بنیانگذاری هویت ملت ایران در آغاز تاریخ دوران نو شمرده میشود، با صدور نخستین «اعلامیه حقوق بشر»، از سوی کوروش بزرگ همراه بوده است. ایران در آن هنگام در بدترین شرایط اقتصادی به سر می برد. خشکسالی و قحطی بر سراسر کشور سایه افکنده بود و نیازی به گفتن نیست که بیشترین فشار این کمبودها بر گردۀ توده ها که از کشاورزان و روستاییان بوده اند سنگینی می کرده است. همین فشار و کاستی ها کافی بود تا بار دیگر توده ها برای شورش بر استبداد حاکم یکدست شوند. گذشته از آن، تجربۀ مانی – هرچند با سرنوشتی نه چندان خوشایند – مردمان را از لحاظ فکری آماده جنبشی تازه کرده بود؛ جنبشی که این بار مزدک پرچم آنرا به دوش می کشید. با بررسی اندیشه های مزدکیان و سنجیدن آن با اندیشه های مانویان می توان دریافت که این دو مکتب خاستگاههای بسیار نزدیک داشته اند. «بسیاری از افکار مزدک ملهم از مکتب مانویت بوده. برخی از تاریخ پژوهان نیز جنبش مزدک را ادامه راه مانی دانسته اند.» ولی تفاوتهایی نیز میان آیین تازه با آنچه مانی آنرا تبلیغ می کرد وجود داشت. بر پایۀ ایدئولوژی مزدک، «تمامی مردم یکسان آفریده شده و همه باید از مساوات در زندگی برخوردار باشند. بنابراین مال و حتی زن هر یک بایستی مشترک بین همه مردم باشد. زهد و پارسایی، پرهیز از غذای حیوانی و محترم شمردن حیات حیوانات از دیگر جنبه های آموزشی مزدکیان بود. او در اشاعه عقاید و اصول دین خود نیرنگی جدید به کار برد، بدین ترتیب که زیر آتشکده زیرزمینی بنا کرد و در آنجا تا بالای آتشکده لوله ای قرار داد و به دستیاری یک نفر از معتمدین خویش که در زیر زمین نشانده بود، مدعی شد که من با این عنصر مقدس مکالمه می کنم و با او صحبت دارم چنانکه در حضور پادشاه این حیله را با کمال موفقیت انجام داد و در نتیجه قباد جلب نظرات او شده و در سلک مریدان او در آمد.» مزدک با هوشمندی، تجربۀ مانی را در جنبش خود به کار گرفت و برای آنکه بخش بزرگتری از توده ها را به سوی خود بکشاند، کار را بر پیروان آسان تر گرفت. پیشوایان آیین مزدک در عمل دیدند که «مردمان عادی نمی توانند از میل و رغبت به لذات وبرخورداریهای مادی از قبیل کسب ثروت و تملک زنان رهایی یابند مگر آنکه بتوانند این امیال خود را به آزادی و بلامانع اقناع کنند. بر اساس دستورات مزدک هیچ کس حق داشتن خواسته و مال و زن بیشتر از سایر همنوعان خود ندارد، پس باید از توانگران گرفت و به تهیدستان داد تا بدین وسیله مساوات را دوباره در جهان برقرار نمود. زن و خواسته باید مانند آب و آتش و مراتع در دسترس همگان بالاشتراک قرار گیرد، این عمل خیری است که خداوند فرموده و نزد او اجر و پاداش عظیم دارد....
این کتاب دربرگیرنده ده مقاله در حوزه اندیشه و پیشینه اندیشهستیزی در ایران است. عناوین نوشتارها بدین ترتیب است: زمینه و پیشینه اندیشهستیزی در ایران، مرز پرگهر و فارسی شکر است، سنگی بر گور سنت، روشنفکر و روشنگری، ما و زنانگی فروغ، تاریخ کانون نویسندگان ایران به روایت سپانلو، تبعیض جنسی در کتابهای درسی ایران و ... .