شاهرخ مسکوب روشنفکر، نویسنده، مترجم و شاهنامهشناس، در سال ۱۳۰۴ در بابل به دنیا آمد. دوره ابتدایی را در مدرسه علمیه تهران گذراند و ادامه تحصیلاتش را در اصفهان پی گرفت. در سال ۱۳۲۴ به تهران بازگشت و در سال ۱۳۲۷ از دانشگاه تهران در رشته حقوق فارغالتحصیل شد. نخستين نوشتههايش را در ۱۳۲۶ با عنوان تفسير اخبار خارجی در روزنامه «قيام ايران» به چاپ رساند. از ۱۳۳۶ به مطالعه و تحقيق در حوزه فرهنگ، ادبيات و ترجمه روی آورد. او پس از انقلاب به پاریس مهاجرت کرد و تا آخرین روز حیات به فعالیت فرهنگی خود ادامه داد و به نگارش، ترجمه و پژوهش پرداخت. مسکوب در روز سهشنبه بیستوسوم فروردين ۱۳۸۴ در بيمارستان كوشن پاريس درگذشت. کتاب «سوگ سیاوش» به قلم شاهرخ مِسکوب اثری است در باب تحلیل شخصیت اسطورهای و محبوب سیاوش و نقش او و بهویژه پسرش کیخسرو در رستاخیز و آخرالزمان به باور ایرانیان باستان. این کتاب از سه بُعد اساطیری، باستانگرایی و زرتشتی قابل ملاحظه است. سوگ سیاوش، در مرگ و رستاخیز یکی از معدود آثاری است که صرفا به بازگویی افسانههای ایران باستان نمیپردازد، بلکه آن را تحلیل کرده و هدف از سرایش این افسانهها را بازگو میکند.
این کتاب به چگونگی شناخت سنگهای گرانبها و دانشی که دانشمندان قدیم ایران از آنها داشتهاند میپردازد. همچنین به شرح کانیها، کانهها و موادمعدنی دیگر و همچنین بعضی اسفنجها، صدفها و سنگوارهها که قدما آنها را نیز در گروه سنگها طبقهبندی کردهاند، می پردازد. این کتاب شامل 11 بخش است : 1. کانیشناسی و سیر پیشرفت آن در ایران/ چگونگی پیشرفت علم کانی شناسی 2. کلیات کانیشناسی/ اعتقاد به سنگ های قدیمی/ کانیها در اشعار 3. کانیها 4. فلزات 5. کانهها- شبه فلزات 6. ئیدروکربورها 7. املاح 8. سیلیکاتها 9. مرجانها- اسفنجها- سنگوارهها و... 10. سنگهای ساختمانی 11. سنگهای افسانهای.
کتاب اساطیر یونان اثری است از ف. ژیران به ترجمه دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور و چاپ انتشارات مکتوب. کتاب حاضر به معرفی اسطوره های یونانی که موجوداتی فرازمینی با ویژگی های شگفت آور بودند می پردازد و تحلیلی از تاثیراتی که این اسطوره ها بر فرهنگ بشری و ادب و هنر یونان و جهان برجای گذاشته اند ارائه می دهد. “اساطیر یونان” مطالبی درباره چگونگی پیدایش ایزدان و اطلاعاتی پیرامون ایزدان زمین، ایزدان قهرمان و اسطوره هایی چون آتنا، هرا، آپولن، هرمس، آرس، آفرودیت، پوزئیدون، ایزدبانوی جهان زیرین و… در اختیار می گذارد و داستان ها و افسانه هایی را که پیرامون آن ها وجود دارد ارائه می دهد.
امروز از مرگ آقابزرگ با خبر شدم. اولین آشنائی ما، اگر اشتباه نکنم برمیگردد به سال 1326 و 27. او عضو کمیته مرکزی حزب توده و کارمند خانه فرهنگ شوروی در تهران بود. به مناسبت این کار و ملاحظات دیگر، ترس از تبلیغات مخالفان، تهمت جاسوسی و ... در کلوب یا گروههای حزبی آقتابی نمیشد. من «رابط» حزبیش بودم. هر دو هفته یکبار همدیگر را نیمساعتی میدیدیم، در خانه او یا ما، برای دادن خبرهای حزبی، بعضی نشریات داخلی، گرفتن حق عضویت و کمی گپزدن درباره ادبیات. البته من نوشتههای او را خوانده بودم و گلیهمرد، نامهها و چشمایش را میپسندیدم. کمی بعد از بهمن بیست و هفت و مخفیشدن حزب رابطه قطع شد و دیگر ندیدمش. دورادور خبر داشتم که در برلن است و فارسی درس میدهد.