در سده اخیر چند تن از جویندگان نام، با نوشتن مقالههایی در روزنامهها و مجلهها، ایرادهایی به پارهای از نوشتهها و سرودههای سعدی گرفتهاند و مدعی شدهاند که سعدی به وطن خود علاقه نداشته، دروغ مصلحتآمیز را تجویز کرده، خلیفه بغداد و خان خونخوار مغول را مدح گفته و ....؛ اما اخیرا کتابی به نام «مگر این پنج روزه، سعدی آخرالزمان» منتشر شده که در آن نوشتههای استادان و صاحبنظران دانشمند را درباره زندگی سعدی زیر سؤال برده و نوشته که آنان کوشش کردهاند زندگینامه موجهی برای سعدی بنویسند و با نقل اقوال مشکوک، مدعی شده که سعدی در تمام مدت عمرش از شیراز بیرون نرفته و .... . این کتاب پاسخی است کوتاه به گفتار این مدعیان جویای نام که همگی دارای یک هدف مشترک هستند و آن فرو انداختن یکی از ستونهای عظیم و اصلی زبان و ادبیات فارسی است.
در این کتابپژوهی، دو بخش مهم به تفصیل مورد بررسی قرار گرفتهاند: «کتاب و نویسندگی» و «کتابها و نویسندگان». در بخش اول کتاب، به مسائلی متنوع در زمینه ادبیات و نویسندگی پرداخته شده است. این موارد شامل ادبیات ارتجالی و چگونگی پیشرفت از بیشترنویسی به بهترنویسی، حقوق و نقش خواننده در فرایند خلق کتاب، اهمیت یک کتاب استاندارد، ادبیات لافزنی و اثرات منفی آن بر کیفیت ادبیات، مسئله حشو قبیح و تأثیر آن در افت ارزش ادبی یک اثر، و مسائل دیگری از این دست هستند. بخش دوم کتاب به نقد و معرفی چند کتاب مهم میپردازد. این کتب شامل عناوینی همچون "دانشنامهی امام علی (ع)"، "دانشنامهی امامت به گزارش اهل سنت"، "ترجمهی الحیاه"، "دایرهالمعارف تشیّع"، "فرهنگ شاعران زبان پارسی" و "نهجالبلاغهی الثّانی" هستند. در این بخش، کتب مذکور نقد و بررسی شده و معرفی شدهاند تا خوانندگان با آثار مهمی که در زمینه مذهب و ادبیات وجود دارند، آشنا شوند. این کتابپژوهی به تأکید بر اهمیت کتاب و نویسندگی در فرهنگ و ادب فارسی ارائه شده و به دنبال افزایش آگاهی و دانش خوانندگان در این زمینه میباشد.
هویت و فرهنگ ایرانی بهویژه در طول صدسال اخیر، در معرض حملات دشمنخویانه بسیاری واقع شده است. از سال 1379 بدینسو نویسنده/ویراستاری به نام آقای ناصر پورپیرار، خواسته یا ناخواسته در چارچوب گفتمان و تبلیغات ایدئولوژی قومگرا، به سخنپراکنی و نظریهپردازی روی آورده است؛ وی با رد و انکار استوار و پرباری فرهنگ و تمدن ایران پیش و پس از اسلام، با وحشی و خونریز و بیگانه قلمدادکردن امپراتوریهای هخامنشی و اشکانی و ساسانی، جعلیانگاشتن دینها و مذاهب زرتشت و مانی و مزدک، مزدورخواندن فردوسی و .... کوشیده است ایرانیان را فاقد هر نوع فرهنگ و تمدنی جلوه دهد. این کتاب که مشتمل بر دو مقاله مجزا از یکدیگر با عناوین «هخامنشیان و افتخار ملی، آری یا نه؟» و «محکمتر از سرب!» میباشد و ترجمهاز نبشته بابلی مشهور به «چکامه نبونید» را به پیوست دارد، نخستین مجلد از مجموعه کتابهایی است که در پاسخگویی به نظرات طرحشده در نخستین کتاب از مجموعه کتابهای تأملی در بنیان تاریخ ایران که با نام «دوازده قرن سکوت: برآمدن هخامنشیان» به چاپ رسیده است.