اگرچه سوگند و قسم در نهاد مردم این مرزوبوم جای گرفته و در زندگانی روزمره ورد زبان شده است تا آنجا که سوگند و قسم خوردن کاری عادی و پیش پاافتاده به حساب آمده است، ولی سوگند آداب و رسومی دارد و از مراسم کهنه و قدیمی جهان به شمار میآید. در این کتاب ابتدا درباره سوگند پیش و پس از اسلام مطالبی بیان شده و سپس به بحث و بررسی سوگند در زبان و ادب فارسی پرداخته شده است. در ین کتاب انواع سوگند در هر دوره و زمانی و همچنین در نثر و نظم بررسی و تبیین گردیده است.
شاهنامه فردوسي از زمان سرودهشدن تاکنون، همواره براي اهل فن و عامه مردم يکي از آثار درخور توجه بوده است. در اين شاهکار ماندگار، افزون بر عناصر ويژه ادب حماسي که طبيعتا وجه غالب آن است، عناصري مانند عهد و پيمان، سوگند، عشق و ... ديده ميشود که جنبهاي عامتر دارند و بيشتر با درونيات و عواطف انسان در پيوند هستند و از ديدگاه انواع ادبي ميتوان آنها را درگستره ادبيات غنايي قرار داد. سوگند و عهد و پيمان در شاهنامه جايگاهي مهم و بنيادين دارد و ريشه بسياري از حوادث را ميتوان در عهدشکني و وفاي به عهد جستجو کرد. عهد و پيمان و سوگند از ديرباز درميان ايرانيان و برخي ديگر از ملتها، يکي از عناصر بنيادي مذهبي، اخلاقي و اجتماعي به شمار ميرفته و در فرهنگهاي گوناگون به فراواني بر آن تاکيد شده است. به گونهاي که حتي درگذشتههاي بسيار دور بر مبناي باورهاي ميترايي (ايزد پيمان)، نوعي نظام بر جوامع هند و اروپايي حاکم بوده است؛ اين باورها با گذر زمان تحول يافته و به متون اسطورهاي و حماسي و آثار غنايي هريک از اين ملتها راه يافته است. پديد آمدن سوگندنامهها در زبان و ادبيات فارسي نشانگر اهميت اين عناصر در فرهنگ و جامعه ايراني است. در اين مقاله، جايگاه عهد و پيمان در متون ايران باستان و بازتاب آن با تاکيد بر جنبههاي اجتماعي، در شاهنامه فردوسي با روش تحليلي بررسي شده است و از آن جا که بخش جداييناپذير بسياري از پيمانهاي شاهنامه سوگند است و پيوند بسيار نزديکي ميان اين دو ديده ميشود، سوگندهاي موجود در شاهنامه و هم چنين مقدسات يادشده در هريک از پيمانها واکاوي ميشود.
شاهنامه فردوسي، اثر ماندگار ايراني و اصيلي است که آيينها و فرهنگ ايران کهن را در خود نگاه داشته است. هر کدام از آن آيينها قابل بررسي است. يکي از اين آيينها، آيين سوگندخوردن است که امروزه نيز از آن استفاده ميشود و در جاي جاي شاهنامه به آن پرداخته شده است. بنابراين در اين مقاله سوگند و باورهاي کهن مرتبط با آن و بازتاب آن در شاهنامه فردوسي و نيز ارتباط اساطيري آن با دو عنصر آب و آتش بررسي ميشود. سوگند واژهاي فارسي است و معادل آن در عربي قسم و يمين است. دکتر معين در حاشيه برهان قاطع پس از واژه سوکه آورده است. سوگند به فتح اول و سوم در اوستا saokatevant(گوگرد مند) يعني داراي گوگرد است. در ايران باستان و محاکمههاي مبهم و پيچيده، دو طرف دعوي را مورد آزمايشي به نام سوگند قرار ميدادند. سوگند قسمي از ور (آزمايشهاي ايزدي در ايران باستان) است. سوگند داروي سمي است که به صورت شربتي (آميخته و محلول) در آب به متهم ميخوراندند؛ اگر بيگناه بود به او گزندي نميرسيد و حقانيت او ثابت ميشد و اگر گناه کار بود، هلاک ميشد.
پديده استعمار از پديدههايي است که مشرق زمين همواره با آن مواجه بوده است. انسانهاي آگاه و توانا به ويژه هنرمندان، با سلاح شعر به مبارزه با آنان پرداختند. چون شگردهاي استعمار، گوناگون و مختلف است شگردهاي مبارزه با آن پديده نيز لازم است گوناگون و مناسب باشد. سيداشرف الدين و رصافي از شاعران حساس و آگاهي بودهاند که پديده استعمار را از ابتدا براي هم وطنان و ملتهاي ديگر ترسيم نموده و براي مبارزه با آن مطابق شرايط زماني و مکاني، شگردهايي داشتهاند. اين مقاله بر اساس مکتب اروپاي شرقي، به بررسي تطبيقي پديده استعمار در شعر دو شاعر پرداخته و ابتدا بعد از بيان مباني نظري پژوهش، پديده استعمار در شعر دو شاعر، بررسي و سپس راه کارهاي آنان در مقابله با اين پديده، بيان ميشود. پژوهشهاي صورت گرفته در اين مقاله نشان ميدهد که هر دو شاعر به شکلهاي گوناگون به معرفي پديده استعمار پرداختهاند و براي مبارزه با آن، شگردهاي مشابهي داشته و راه کارهايي عرضه کردهاند که مهمترين آنها عبارت است از: آگاه کردن مردم و غفلتزدايي؛ برانگيختن مردم و ترسيم موقعيت آنان؛ دعوت به اتحاد و مقابله با استعمار؛ بازگشت به هويت فرهنگ اسلامي؛ تحقير استعمار با زبان طنز و محکوم کردن و نکوهش استعمارگران.
لالاييها نخستين پيمان آهنگين و شاعرانه ميان مادر و كودك است كه طيفهاي گوناگون از آرزوها، گلايهها، و نيايشهاي مادرانه را درخود دارد و سينه به سينه از نسلهاي گذشته به امروز رسيده است. با وجود گذشت زمان اين نوع ادبي تازگي خود را حفظ كرده، به گونهاي كه هيچ نوع ادبي ديگر نتوانسته جايگزين آن شود. ويژگي ديگر لالايي اين است كه در همه ادبياتها يافت ميشود و مخصوص ادبيات كشوري خاص نيست، از آنجا كه ادبيات تطبيقي ميداني گسترده براي كشف روابط پنهان ميان ادبيات ملل گوناگون است؛ اين مقاله برآن است تا لالاييهاي فارسي و عربي را مورد بررسي تطبيقي قرار دهد و به مهمترين پيوندهاي ميان لالاييها در هر دو ادبيات اشاره كند. پژوهش صورت گرفته نشان ميدهد كه ايجاد آرامش با تكرار مداوم ريتمهاي خوشايند واگوكردن آرزوها و دردها و رنجهاي مادران، زبانآموزي، اجتماعي كردن كودك و آموزش مفاهيم ارزشي جامعه، از مهمترين عناصر پيوند بين لالاييها در ادبيات فارسي و عربي است، هم چنين در هر دوي اين لالاييها اثر طبيعت به خوبي آشكار است و طبيعت متمايز اين دو سرزمين رنگ و بوي متفاوتي به اين ترانهها بخشيده و نيز باورهاي ديني مشترك پيوندي ناگسستني ميان آنها ايجاد كرده است.