نویسنده مراد خود از این کتاب را اینگونه بیان کرده است: «مراد از این یادداشتها یک مقصود بیشتر نیست و آن اینکه به فرزندان مملکتم و شهر زادگاهم تبریز بگویم که در هیچ شرایطی نباید از خدمت به شهر و مملکت سرباز زد. و بگویم به آنان که در هر شرایطی و تحت هر نوع سیاست و حتی مرارتی میتوان خدمت کرد. اینها بهانه است برای طبیعتهای سست و تنبل که بگویند موجبات خدمت فراهم نیست..... ». در این کتاب افزون بر یاد خاطراهها و گزارشی به مردم تبریز، نویسنده پرسشی مطرح میکند مبنی اینکه چه باید کرد تا زیباییها به تبریز بازگردند، چشمهها از دل خاک بیرون آیند، اطلسیها و یاسمنها باز با بوی معطرشان شامهها را نوازش دهند و .... .
نگارنده در این کتابچه، ضمن روایت خاطرهای، علاقه خود را نسبت به زبان اسپرانتو بیان میکند و در انتها اشعاری در توصیف این زبان به نظم در میآورد .
موضوعاتی که در این کتاب درباره انها گفتگو شده است تماما به استناد آیات قرآن و اخبار و احادیث است. قسمت اول راجع به اخلاقیات است. چون راستگویی و فروتنی و رازداری و مهمان نوازی و کمک به مومنین و توکل به خدا و غناء نفس و رضا و تسلیم و صبر و یقین و مذمت دروغگویی و غیبت و بهتان و تکبر و زنا و حسد و نظیر آن. قسمت دوم مجازات کیفری و اجرای عدالت از طرف دادگاه عادلانه مستقر در این دنیا و کیفر اعمال اشخاص متخلف و تنبیه و تنبه دیگران است. مولف سعی نموده به زبانی ساده و انشائی روان حکایات اخلاقی را بر صفحه کتاب آورد. حکایات منقول شامل یک دنیا خلوص، اخلاق، تنبه، تنبیه، عبرت، پند، نصیحت و اندرز است و خواننده را بیش از پیش به برابری و برادری و رافت و مهربانی و مبانی دینی و اخلاقی و ذات واجب الوجود و جهان هستی و مکافات عمل واقف و معتقد می نماید...