موضوع کار نویسنده در این کتاب، نثر رسمی امروزی است؛ یعنی نثری که با آن کتاب و مقاله مینویسند و ترجمه میکنند. نثری که درسخواندهها به آن میگویند و مینویسند. با این حال گاهی به آثار قدیم یا زبان محاوره نیز اشاره شده. پس در این کتاب دستور توصیفی مختصر نثر رسمی امروز با اشاراتی به زبان محاوره مردم تهران و زبان قدیم بررسی شده است؛ ولی به دلیل رعایت اختصار نام «دستور امروز» بر آن گذاشته شده است.
کتاب قرائت فارسی و دستور زبان برای سال دوم دبیرستانها، طبق برنامه جدید وزارت فرهنگ و تصویب شورای عالی کتب درسی و تالیف سعید نفیسی، محمدعلی روحانی، محمد نصرالله، دکتر مهدی محقق است که در سال 1338 منتشر شده است.
دست يافتن به فرهنگ جامع واژگان و اصطلاحات زبان فارسي ، آرزويي است كه هر فارسي زباني كه به نوعي با انديشه و كتاب سرو كار دارد در فكر خود مي پرورد ؛ و تلاش در اين راه وجهه همت بسياري از خدمتگزاران به فرهنگ و تمدن و ادبيات فارسي و ايراني است. اما اين مهم بدون حصول مقدماتي چند ميسرنمي شود ، يكي از اين مقدمات ، تاليف و تدوين واژه نامه هاي اختصاصي در رشته ها وفنون و علوم مختلف است .البته تدوین فرهنگ اختصاصی برای رشته ای خاص در زبان فارسی سابقه ای بس طولانی دارد و عمر آن کمتر از درازنای تاریخ نظم و نثر فارسی نیست، به گونه ای که یکی از قدیمی ترین کتب منثور زبان فارسی، فرهنگ اختصاصی در مفردات طب است، موسوم به الابنیه عن حقائق الادویه که در واقع توجه پیشینیان ما به این شاخه از فرهنگ نویسی را نشان می دهد.
امروز پنج یا شش وجه برای فعل داریم: اخباری، التزامی، امری، وصفی، مصدری. و به اعتباری میتوان یک وجه دیگر بنام تأکیدی قائل شد به این معنی که اگر بروم، بروی، برود، برویم و بروند را وقتی که برامردلالت کنند و تابع فعل یا شبه فعل وجهسازی (شبه فعلهایی مانند کاش و شاید ...) نباشد میتوان لااقل دو نوع توجیه کرد: 1. آنها را وجهی مستقل شمرد و آن را بنام وجه تأکیدی که در فارسی باستان هم سابقه داشته است نامگذاری کرد در این صورت ما شش وجه خواهیم داشت. 2. آنها را در شمار صیغههای وجه امری آورد. آهنگ و تکیه اینها در حالتی که برامر یا وجه تدکیدی دلالت میکنند با تکیه و آهنگ آنها را در حالت التزامی (مثل باید برود و کاش برود) تفاوت دارد. بنابراین این کلمات اگر چه از لحاظ نوشتن شبیه مضارع التزامی هستند اما از حیث تلفظ مشابه آن نیستند مثال برای وجه تأکیدی: «برود خانه»، «برویم بیرون».
لقب (پاژنام) اسمي است غير از نام اصلي که حاوي مدح يا ذميباشد؛ مثل حکيم الممالک. لقبگذاري در ايران پيش از اسلام نيز رايج بود. به عقيده هندوشاه نخجواني اين روش نامگذاري در دوران آل بويه و سلجوقيان در ميان عربها هم رواج يافت و بعدها در ايران جانشين کينهگذاري که شيوهاي عربي بود گرديد. لقب گاهي عام است و همانند عنوان و منصب به اشخاص گوناگون داده ميشود؛ مانند "اميرالشعرا" و گاهي خاص است مثل "ذوالرياستين" که "فضل بن سهل سرخسي" بدان شهرت يافت. بيشتر لقبها از نظر ساختماني، مرکب اضافي "ال" دار "ذواللام" هستند که در دستور فارسي، آنها را بايد صفت مرکب وابستگي غيرفعلي اسنادي گرفت. اگر لقب پيش از اسم اصلي قرار گيرد، شاخص يا شبه بدل اسم است. لقب گاهي جانشين نام اصلي ميگردد که ميتوان آن را "نام فرعي" ناميد.