ضحاک یکی از نفرینشدگان تاریخ افسانهای ملت ماست. گرد وجود انسانهایی رازمند همچون او که در دایرهای از تصویرهای نادلپسند و ترحمآمیز به اسارت میافتند، همیشه موجی از ابهام، خرمن میزند و منابع ارزیابی به اندک نوشتهها و شنیدهها پایان مییابد. ضحاک از کسانی است که در تاریخ افسانهای حماسههای کشور ما، بیش از هر کسی دیگر، به عنوان نماد خشونت و خونریزی مورد بحث قرار گرفته است. او با آنکه شخصیتی افسانهای است و بهدقت نمیتوان او را در واقعیت تاریخی گذشته ایران با کسی انطباق داد؛ اما وجود او چنان برای همگان قطعی است که در بیدادگریهایش ذرهای تردید روا نمیدارند. در این کتاب نویسنده کوشیده تا باورها و تردیدها را در برش زمانی حکومت ضحاک و نیز اندکی پیش از آن که به دوران شاهی جمشید ارتباطی پیدا میکند، مورد بررسی قرار دهد.
فردوسی سخن سرای شهیر ایران، نخستین بار داستان ضحاک و کاوه آهنگر را با بیانی شیرین در شاهنامه به رشته نظم کشیده است. فردوسی تمام داستان را در هفتصد بیت خلاصه کرده و از این داستان به شیوه مخصوص خود در مسایل اجتماعی نتیجه گیری نموده است. فردوسی در داستان کاوه و ضحاک دقیقا تشریح میکند که نخست ضحاک برای رسیدن به مقام پادشاهی پدر خود را کشت و سپس در طی سالیان دراز به قتل و غارت و بیدادگری پرداخت و سرانجام چون مردم از مظالم او و اطرافیانش به ستوه آمده بودند به رهبری کاوه آهنکر قیام کرده حکومت جابرانه اش را سرنگون ساختند
اساطیر ایران کهن با اساطیر آریاییان هند باستان وجوه مشترک بسیاری دارند؛ زیرا هندوان و ایرانیان در آغاز خود یکی از ریشههای اقوام هندواروپایی بودهاند. زرتشت در زمان خود موجد مشخصترین نظام مذهبی فلسفی شد و اگر زمان زرتشت در حدود قرنهای 6 ـ 8 قم. دانسته شود، ایدئولوژی ویژهای ضروری مینمود. در این کتاب ضمن نگاهی به اساطیر ایران و اعتقادات و معتقدات ایرانیان باستان، به فلسفه زرتشت نیز پرداخته شده است.
واژههای مترادف ممکن است بیاختیار، بسیاری را به یاد واژههای متشابه و متضاد نیز بیندازند. اما از آنجا که هم اکنون این دو نوع واژههای اخیر، مورد نظر نیستند، ما از کنار آنها میگذریم و در حوزه واژههای مترادف، اندکی، تامل میکنیم. نخست به تعریف ساده و برای بسیاری مکرر واژههای مترادف میپردازیم.