به طور کلی معلوم است که هند دارای تمدن و فرهنگی ژرف و دیرین است و آشنایی ایرانیان و بهویژه نسلهای جوان با ادبیات هند یا سرچشمه آن تمدن و فرهنگ، بسیار اندک است. در این کتاب ستونهای اصلی آن پهنه عظیم شناسانده شده است: ادبیات سانسکریت، ادبیات بودایی، ادبیات دراویدی، ادبیات هند و آریایی آن سرزمین کهنسال و ادبیات هند و غرب.
این کتاب بخشی از کتاب مفصل «تاریخ ادبیات هند» است که در آن ورود اسلام به هند و کنش و واکنش و تطور ادبیات خاص آن در این سرزمین از آغاز تا قرن بیستم بهخوبی بررسی شده است. در واقع ادبیات اسلامی هند تقریبا شامل کلیه نوشتههای عربی، فارسی و ترکی است که در ادبیات شبهقاره هند و نیز ادبیات اردو، سندی، پشتو، پنجابی و تاحدی بنگالی تألیف شده است؛ ولی در این کتاب فقط به بررسی کوتاه آثاری پرداخته شده که به زبانهای عربی، فارسی و ترکی در هند و پاکستان تألیف شده است.
بزرگترین تألیف ابوریحان در هندشناسی همین کتاب است که در هشتاد باب فلسفه و عروض و ریاضیات و جغرافیا و حقوق و ادبیات و .... را بیان میکند. مطالب این کتاب در ذکر عقاید و آراء هندوان در باب مسائل فلسفه و نجوم و هیئت و عقاید و قوانین دینی و اجتماعی است که ابوریحان از معاشرت با علمای هند و ترجمه کتابهای آن دیار فراهم آورده است.