تمدن هند در حدود سه هزار سال در ذروه ترقی باقی ماند و تا قرن سوم قبل از میلاد مسیح دوام یافت؛ سپس به کلی در اثر یک هجوم وحشیانه از پای درآمد؛ ولی تأثیرات خود را که از زادگاه خویش گرفته بود، همان طور باقی گذاشت و بعد به جای آن آریاییها تمدنی برجای گذاشتند که با ورود عقاید بیگانه و بهویژه نفوذ فلسفه تجربی و خوشبینانه یونان چند صباحی در هند وزیدن گرفت، ماهیت شرب فلسفی خاص خویش را از دست نداد و ناگزیر اندیشه هند همانطور خودپسندانه و باثبات در دنیای خویش پابرجا ماند. در این کتاب بنای سخن بر فلسفه بودا و تأثیر اندیشه او در مظاهر معنوی هند است. این کتاب در واقع رساله نویسنده است که به سال 1338 ـ 1339 در دانشگاه تهران و به راهنمایی سیمین دانشور نگاشته است.
این کتاب مجموعهای شامل هیجده مقاله از آثار رابیندرانات تاگور شاعر و مربی و فیلسوف مشهور هند است که به افتخار صدمین سالگرد تولد وی در سال 1961 از طرف انجمنی از دانشمندان جهان با کمک مالی بنیاد فورد آمریکا از بین مقالات متعدد وی برگزیده شده است. عنوان «مرد جهانی» که ترجمه انگلیسی عبارت «towatds universal man» است، مناسبتر آمده است؛ چراکه با وجودی که این عبارت انگلیسی مفهوم تقلایی برای رسیدن به حد کمال را دربر دارد، باید گفت تاگور از بسیاری جهات همانطوری که عقاید و افکار او در این مجموعه منعکس شده، نشان میدهد به آن مقام ارجمند نایل شده و به صورت مردی درآمد که افکارش تنها محدود به کشور هندوستان نبود، بلکه از دریچه چشم کسی که خود را متعلق به تمام دنیا میداند و سعادت و رفاه جهان را در نظر دارد به اوضاع مینگریست. مقالات این کتاب جنبههای زندگی از قبیل مسائل سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، تربیتیف اخلاقی، خانوادگی، مذهبی و فلسفی را شامل میشود.
بودا بیش از 2500 سال پیش در حالی که زیر درختی نشسته بود، با اشراقی عظیم به بیداری رسید و به معرفت تعیینکننده درباره سرنوشت آدمی راه برد و با یقینی تزلزلناپذیر پی برد که خود از رنج آن سرنوشت رهایی یافته است. با گذشت زمانی چنین بلند گوئی غبار زمانه از شفافیت پیام و اشراق بودا نکاسته است. افسون بودا هنوز در ما کارگر است و نه در ما که حتی در پیشتازترین اندیشمندان امروز فرهنگ غرب از جمله کلود لوی اشتروس. اما چرا؟ و آیا این خود قابل دفاع است؟ آیا اهل رازی از دیار شرق که در نیمههای هزاره نخست پیش از میلاد در دل شرایط تاریخیای به کلی بیگانه و متفاوت از روزگار ما میزیست چه در چنته دارد تا امروز و اکنون برای دنیای معاصر به ارمغان آورد؟