یکی از قدیمیترین کتابهای مستقل درباره داستانهای پیامبران، «قصص الانبیای نیشابوری» است که در مجموع، مشتمل است بر داستان پیامبران، احوال خلفای راشدین، خاندان عباس، یزید و حجاج بن یوسف. کتاب منسوب است به ابواسحاق ابراهیم بن منصور بن خلف نیشابوری. تاریخ نگارش آن بنا به حدس مصحح، قرن پنجم هجری است. این کتاب مشتمل است بر 5 صفحه فهرست مطالب و 6 صفحه مقدمه و 2 صفحه تصویر نسخههای خطی و 478 صفحه متن و یک صفحه غلطنامه و در پایان 10 صفحه فهرست اعلام. این کتاب از نمونههای پرارزش نثر کهن دری به شمار میرود و از نظر اشتمال بر لغات و ترکیبات نادر و کهن فارسی شایسته توجه است. اهمیت دیگر قصص الانبیاء در آن است که آثار گویش مؤلف یا کاتب همراه با اختصاصات زبانی ویژهای در آن دیده میشود. از آنجاییکه در برخی موارد ثبت و ضبطهای نسخه اساس در متن چاپی انعکاس نیافته است و از آنجا که ثبت و ضبط این موارد میتواند جنبههای مبهمی از سیر تحولات تاریخی زبان فارسی را آشکار کند، لذا نگارنده بر آن شده تا این موارد را طی این رساله عرضه نماید.
عظیمترین شاهکار تاریخی که در عصر مغول به رشته تألیف درآمده و بزرگترین آثار ادبیات ایران کتاب «جامع التواریخ» تألیف خواجه رشیدالدین فضلالله است که شامل خصوصیات زندگانی و احوال مغول و عصر تسلط اینان است. این کتاب به امر غازانخان و اولجایتو در تحت سرپرستی وزیر معروف همدانی در سال 710 هـ.ق فراهم آمده و شامل سه مجلد است: جلد اول در تاریخ مغول، جلد دوم در تاریخ عمومی و عالم بنام اولجایتو، جلد سوم در جغرافیا. جلد سوم گویا از بین رفته یا تألیف نشده است.
عظیمترین شاهکار تاریخی که در عصر مغول به رشته تألیف درآمده و بزرگترین آثار ادبیات ایران کتاب «جامع التواریخ» تألیف خواجه رشیدالدین فضلالله است که شامل خصوصیات زندگانی و احوال مغول و عصر تسلط اینان است. این کتاب به امر غازانخان و اولجایتو در تحت سرپرستی وزیر معروف همدانی در سال 710 هـ.ق فراهم آمده و شامل سه مجلد است: جلد اول در تاریخ مغول، جلد دوم در تاریخ عمومی و عالم بنام اولجایتو، جلد سوم در جغرافیا. جلد سوم گویا از بین رفته یا تألیف نشده است.
در تفسیر ابوالفتوح رازی «رئاء الناس» به «برده مردمان» برگردانده شده است: «وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا»؛ مصححان این متن در حاشیه آوردهاند: «کذا: در اساس و وز (بدون نقطه)؛ شاید کلمه تصحیفی از «بدیده» باشد. در نسخههای «آج»، «لب»، «فق» به جای این کلمه آمده است: «برای نمایش». با توضیحی که در پی میآید، درمییابیم «برده» تصحیف «بدیده» نیست، بلکه صورتی است «بروده». «بروده» مرکب است «به» (حرف اضافه) + «رود» (= روی) + «ه».
افزوده شدن h به جایگاه بعد از مصوت بلند a نکته شناختهشدهای است. از اضافهشدن h بعد از e نیز پیش از این به اختصار بحث شده است، اما از افزودهشدن h بعد از u و o (واو معروف و مجهول) ظاهرا تاکنون بحثی به میان نیامده است. جالبتر از اینها اضافه شدن h بعد از مصوتهای یه اصطلاح کوتاه فارسی است. ما در این مقاله؛ 1. ابتدا مثالهای بیشتری برای مورد اول به دست میدهیم؛ 2. آن گاه به افزوده شدن h بعد از u و o میپردازیم؛ 3. سپس موارد دیگری از مثال «تیه» (=تیغ) را میآوریم؛ 4. بعد به افزوده شدن h بعد از مصوتهای کوتاه میپردازیم؛ 5. به دنبال آن از چند مورد خاص ظهور h بحث میکنیم؛ 6. سپس از افزوده شدن h به آغاز کلمات، قبل از مصوت گفتو گو میکنیم؛ 7. سرانجام از h به عنوان صامت میانجی بحث میکنیم.