ناصرخسرو خود را با چنین عناوینی میخواند: حجت، حجت خراسان، حجت مستنصری، حجت فرزند رسول، حجت نایب پیغمبر، سفیر، مأمور، امین امام زمان، مختار امام عصر، مستعین محمد و برگزیده علی المرتضی. سفرنامه، وجه دین، خوان اخوان، دلیل المتحیرین، روشنایینامه، سعادتنامه و دیوان اشعار از جمله آثاری هستند که او از خود به یادگار گذاشته است. او ابتدا دارای مذهب حنفی بود؛ اما بعد از مسافرت به مصر و مکه به مذهب اسماعیلی گرایش پیدا کرد. این کتاب دربرگیرنده مباحثی است که سیدحسن تقیزاده در سال 1305 به عنوان دیباچه برای چاپ دیوان ناصرخسرو در برلین نگاشته است. در این کتاب اطلاعات بسیار جامع درباره ناصرخسرو آمده است که عناوین آن عبارتند از: اسم و رسم و مولد و حسب و نسب شاعر، عهد جوانی و تحصیلات علمی و مسافرتهای او، مبدأ انقلاب و آغاز تحول در زندگی او، عودت به وطن و افراشتن علم دعوت، تبعید از وطن و آوارگی، عقاید و اخلاق ناصرخسرو، شمایل شخصی و خانواده، وفات و قبر او، تألیفاتش و منابع و مآخذ در خصوص ایشان.
کتابنامه آثار زنان ایران شامل دو قسمت مولفین زن و مترجمین زن است که در سال 1349 منتشر شده است. در این سال کتابخانه اختصاصی تحقیق درباره زن تشکیل شد. هدف از این اقدام تاسیس مرکزیست برای جمع آوری تحقیقات مربوط به زن و آثار زنان مولف و مترجم ایرانی و تشویق دیگر بانوان دانشمند کشور تا ضمن اجرای وظایف خانوادگی و اجتماعی اندوخته معنوی و فکری خود را نیز بکار گیرند و برای کمک به پیشرفت فرهنگ جامعه اثری از خود به یادگار گذارند.
بیش از هزار و چهار صد سال است که تاریخ اسلام در خوب و بد با تاریخ اروپا عجین است. از سوی دیگر، جهان اسلام وارث همان فرهنگ هایی است که اروپا به ارث برده است، بنابر این، تاریخ تطبیقی کاربردی که توسط اروپائیان و مسلمانان نوشته می شود برای شناخت هر دو طرف کارساز و مفید است. کلود کاهن، استاد دانشگاه پاریس و محقق در زمینه مطالعات اسلامی و کشورهای مشرق اسلامی، با همین دیدگاه این اثر را تألیف کرده است. شایان توجه است که طرح و اجرای اولیه این اثر نخستین بار توسط ژان سواژه استاد وی صورت گرفته است. اثر ژان سواژه نخست در سال 1943م منتشر شد و تجدید چاپ آن نیز به همراه ضمائم در سال 1946م صورت گرفت. پس از درگذشت سواژه در سال 1950م، کاهن ادامه کار استاد را به عهده گرفت و چاپ سومی از سواژه را با همان عنوان قبلی و به نام وی منتشر کرد. با این حال و به لحاظ این که آثار مربوط به کتابشناسی نیاز مداوم به بررسی های جدید دارد، مؤلف بر آن شد که باز هم چاپ جدیدی که حاوی مآخذ تازه تر باشد در اختیار علاقمندان قرار دهد. بنابراین او کتاب حاضر را که شامل منابع مربوط به سده های هفتم تا پانزدهم میلادی/ یکم تا هشتم هجری قمری است، در سال 1982م منتشر کرد. کتاب حاضر اساسا در مجموع برای استفاده دانشجو و دانشمند فرانسوی و احیانا برای «محقق غربی» نگاشته شده است. با این همه «شرقیها» هم می توانند از آن استفاده کنند، چرا که، در دنیای معاصر، دیگر نمی توان ملتها را از یکدیگر جدا دانست.
جشن نوروز به عنوان آغاز سال تا این اواخر تنها نشانهای بود که از بقایای حساب زمان با سال و ماهشماری ایران قدیم در ایران مانده بود آن هم فقط در لفظ نوروز (نه در موقع آن از سال و نه در سایر خصایص قدیم سال ایرانی)چه تاریخ از مبدأ هجرت پیامبر و سال قمری عربی و ماههای عربی حساب میشد و نوروز هم در اولین روز بهار و اعتدال ربیعی بر حسب آنچه ملکشاه سلجوقی (از سلاطین ترک)مقرر داشته گرفته میشد. این کتاب درباره گاهشماری در ایران قدیم در فصول سال سیار و سال ثابت، تکامل و تحولات تدریجی گاهشماری ایرانی و آثار آن، تأثیر تمدنهای مجاور در گاهشماری ایران، سنجش مقدمات و استخراج، اجمالی از گاهشماری ایرانی در دوره اسلامی خاتمه در اعیاد ایرانی، و ذیلی بر کتاب به نگارش درآمده است. همچنین در تبصرهای بر کتاب درباره علم نجوم و احکام نجوم در ایران قدیم سخن گفته شده است.
انجمن آثار ملی ایران به هنگام مرمت بنای آرامگاه فردوسی از محققین و دانشمندان خواست چنانچه پژوهش جدیدی درباره فردوسی و شاهنامه انجام داده اند در اختیار انجمن قرار دهند تا با چاپ آن به طبع عموم برسانند. به همین منظور از دکتر حبیب یغمایی، فردوسی پژوه و مدیر مجله یغما نیز درخواست شد تا پژوهش خود و دیگر بزرگان را در اختیار این انجمن قرار دهد. کتاب حاضر در سه بخش تدوین شده است: بخش اول حاصل زحمات دکتر یغمایی با نام «زندگانی فردوسی مأخوذ از شاهنامه» است. بخش دوم را «تحقیق درباره فردوسی و شاهنامه» تشکیل میدهد که مقالات مختلف دکتر حسن تقی زاده است که در طی پنجاه سال در مجله کاوه با نام محصّل به چاپ رسیده و به علت نایابی و دست اول بودنشان ممتاز است. «مقدمه قدیم شاهنامه» نیز در بخش سوم حاوی تتبعات علامه محمد قزوینی درباره قدیمی ترین مقدمه شاهنامه (شامل سه مقدمه قدیم، اوسط و بایسنغری) است که علامه در آن اثبات می کند که این مقدمه متعلق به شاهنامه ابومنصوری بوده است.