ضرورت اداره و ثبت و ضبط اموال، خلیفه دوم را واداشت تا به پیشنهاد یکی از مرزبانان ایرانی، «دیوان» را پدید آورد. با شکلگیری چنین نهاد اداری، گروهی با تکیه بر سواد خواندن و نوشتن و دانستن حساب، در نظامهای حکومتی آن روزگار پدید آمدند که کاتب، منشی و دبیر خوانده میشدند. سادهترین شکل راهیابی آنان به دستگاههای حکومتی، برای نگارش نامهها یا استنساخ کتابها در شبکههای نسخهنویسی بود یا اینکه در شکلهای دیگر، با تسلط بر زبان فارسی و عربی، توانایی ترجمه و نگارش نامهها را به هر دو صورت کسب میکردند. اگر ذوقی داشتند، شعری هم میسرودند و اگر در کسب فضایل کوتاهی نمیکردند، چهبسا توانایی تألیف کتابی را هم مییافتند و ممکن بود با گذشت زمان، صلاحیت آنکه طرف مشورت پادشاه قرار بگیرند، برایشان پدید میآمد. این گروه به علت آگاهی از رابطههای آشکار و پنهانی که در میان ارکانِ حکومتی وجود داشت، نفوذ فراوانی در حکومتها مییافتند. تمام اینها مراحلی بود تا کاتب یا دبیری راه خود را برای رسیدن به مقام وزارت هموار کند؛ چراکه راه رسیدن به وزارت از کتابت و دبیری میگذشت.
در سال 1267 ه.ق چون سليمانخان، خانخانان به حكومت اصفهان منصوب شد، ميرزاعبدالوهاب گلستانه مستوفى را به عنوان وزارت خويش برگزيد و با خود به اصفهان آورد.اين در حالى بود كه ميرزا عبدالحسين سر رشته دار اصفهانى از مدت ها قبل در آرزوى وزارت بود. و خان خانان نيز در باطن با وزارت او همراهى داشت. پس چون ميرزا عبدالوهاب همراه خان خانان وارد اصفهان شد، ميرزا عبدالحسين با او طريق دشمنى پيش گرفت و كمى بعد اين دشمنى به بروز كشاكش و جنگ ميان طرفداران ميرزا عبدالوهاب گلستانه و ميرزا عبدالحسين سررشته دار منتهى شد. ادامه اين كشمكش موجب شد تا امير كبير چراغعلى خان زنگنه را براى حل و فصل موضوع به اصفهان اعزام كند. چراغعلى خان چون به اصفهان رسيد، مصلحت را در آن ديد كه ميرزا عبدالحسين سررشته دار را تأييد كند. پس از تعيین سپهدار به حكومت اصفهان دست ميرزا عبدالحسين خان از وزارت كوتاه شد و لاجرم آماده گرديد تا با هر غوغا عليه سپهدار همراهى كند......
کتاب «چهار مقاله» که اسم اصلی آن مجمع النوادر است، در سال 550 هجری به قصد شناسانیدن چهار فن دبیری و شاعری و طب و نجوم و هدایت دبیران و شاعران و طبیبان و منجمان که در خدمت سلاطین ادای وظیفه میکردند نگاشته شد. مصنف این کتاب ابوالحسن نظامالدین احمد بن عمر بن علی سمرقندی معروف به نظامی سمرقندی از نویسندگان و شاعران قرن ششم هجری است. در این دفتر منتخبی از مقاله اول و دوم کتاب «چهار مقاله» نظامی عروضی دیده میشود و این منتخب از آنرو ترتیب داده شده تا از یک نویسنده مشهور میانه قرن ششم، نمونهای در دست خوانندگان باشد.
این کتاب که نام «تاریخ اصفهان» بر آن نهاده شده و از آثار ارجمند در باب خویش است، نوشته حاج میرزا حسن خان انصاری از اعیان فضلای اصفهان در عهد اخیر است. جلد نخست و دوم و چهارم این مجموعه برگرفته از کتاب مشهور وی «تاریخ اصفهان و ری و همه جهان» و جلد سوم رسالهای است که نویسنده در اواخر ایام عمر با عنوان جلد سوم «تاریخ اصفهان» دستاندرکار طبع آن داشت، ولی هنوز شمار اوراق مطبوع کتاب از چهل درگذشته بود که طومار عمر هشتادونه ساله نویسنده درهم نوردیده آمد. این کتاب در واقع ترتیب و نظم یافته همان کتاب «تاریخ اصفهان و ری و همه جهان» است.
در تاریخ ادبیات فارسی از ده منظومه با عنوان «کارنامه» آگاهی داریم. کارنامه منظومهای در قالب مثنوی است که در آن شاعر با زبانی هزلآمیز سخن میگوید و با تعبیراتی هجوآلود، درباریان را نکوهش میکند. کارنامه نوع ادبی مستقلی است و کمتر از 250 سال در تاریخ شعر فارسی رواج داشته است. برخی از شاعران معروف که هر کدام جایگاهی در شعر فارسی دارند، کارنامه سرودهاند. در کتابها و مقالههایی که به شعر فارسی و سنایی پرداختهاند، بیشتر به «کارنامه بلخ» سنایی ـ به سبب اهمیتی که او در شعر فارسی دارد ـ اشاره کرده و بدون توجه به کارنامههای دیگر، آن را جزئی از شهر آشوبها یا قطعهای اخوانی دانستهاند. در فرهنگهای لغت، دانشنامهها و دایرهالمعارفها، مدخلی برای کارنامه به عنوان نوع ادبی نگشودهاند. در این مقاله، ضمن معرفی منظومههایی با نام کارنامه، آنها را از لحاظ شکل، درونمایه، مخاطب، ساختار و مناسبات بینامتنی بررسی کرده و نشان دادهایم که کارنامه نوع ادبی ویژهای است.