داستانهای اساطیری ایران باستان که در شاهنامه فردوسی نمود یافتهاند، در این میان داستان اسطورهای فریدون و ضحاک، جایگاه ویژهای به خود اختصاص داده است و قهرمان ملی آن، کاوه آهنگر، چهره بینظیری دارد. چهره کاوه آهنگر و پیشبند چرمین وی، بیانگر جنبش و عصیان مردمی است که پادشاهی قدرتمند و هزارساله را بر خاک مذلت و تباهی مینشانند. ضحاک آن پتیاره شهرآشوب با بوسیدن اهریمن دژآیین بر شانههایش، دو مار رازناک از آنها میروید؛ مارانی که آرامش آنها، مغز جوانان یا به دیگر سخن، کشتن اندیشهها و نیروهای کارآمد جامعه است که در بیداد او گرفتار آمدهاند.
برای ایرانیان از روزنه چشم بیگانگان به جهان نگریستن ره رستگاری نیست و از دیدگاه آنان به ایران نگریستن مایه شرمساری است!» و بر پایهی همین باور، همهی یافتهها و گفتههای غربیان دربارهی تاریخ این سرزمین اهورایی را به کناری میگذارد و خود میکوشد بر پایهی «گفتارهای ایرانی» و در بالای همه شاهنامه و اوستا به ردیابی زمانهای تاریک این تاریخ بپردازد. این گونه است که در پیشگفتار چاپ سوم با سربلندی مینویسد: «خوشبختانه در این زمان بیست و شش ساله بسا از تیرگیهی سرگذشت نیکان ما که با آشوب و ویرانی و سوختار و کشتار دیگران پدید آمده بود، روشن شد، از آنمیان، پیدا شدن ۵۴ کوزه آب کردن مس ششهزار ساله در اریسمان کاشان که تاریخ درست آغاز هنگام فریدون را براست داشت، و روشن کرد… و نیز پیدا شدن یک گلنوشته در هلیل رود بلوچستان که پانسد سال پیشتر از کهنترین نوشتههای نگارهای سومر پدیدار شده بود و پدیدائی نوشتن و دبیری را در ایران نشان داد… و پیدا شدن «کوس» پایتخت آریائیان پس از ستم بابلیان نزدیک شهر آمل… این گونه است که جنیدی میکوشد بر پایهی گفتارهای کهن ایرانی و از میان نمادهای گوناگون نکتههای روشنگر تاریخی را بیابد و با یاریگرفتن از یافتههای زمینشناسی و باستانشناسی «تاریخ مدون» آریاییان را دریابد و بازنماید و چه بسا در این راه دشوار و پرسنگلاخ کامیابیهایی هم داشته است. نویسنده، پژوهش خود را با چگونگی آفرینش آغاز میکند و بررسیهایش را تا زمان مرگ فریدون و «جدائی کامل کشورهای آریائی» دنبال میکند. پس از جستارهای آغازین دربارهی آفرینش و بشر نخستین و پیدایی پادشاهی از دورهی فرواک (سخنگویی بشر) یاد میکند؛ سپس به بازیابی نماد اژدها میپردازد و آن را برابر با آتشفشان بر میشمرد. در دورهی هوشنگ خانهسازی، پیدایی آتش و قانون بررسیده میشود. در بخش دیگری از کتاب نویسنده تاریخ پیدایی سلاح و رامکردن اسب و دیوان و نویسندگی و خط و پیدایش دین را تا دورهی تهمورس میرساند. یافتههای تمدنی و پیشرفتهای فرهنگی آریاییان همچون سرشتن گل و سفالسازی و خانهسازی و پیدایی فلز و فلزکاری و دورهی مادرسالاری و… تا دورهی فریدون ردیابی میشود و سرانجام جدایی کشورهای آریایی در زمان فریدون به انجام میرسد. این پژوهش میتواند – و باید – بنیادگذار شاخهای نوین باشد از دانش شاهنامهپژوهی و ایرانشناسی تا از این راه زوایای گنگ و تاریک تاریخ ایران روشن شود.
این فرهنگ در چهار بخش تنظیم شده است: زن در شاهنامه و در نگاه فردوسی، زنان نامدار شاهنامه، زنان بینام شاهنامه و چند مدخل دیگر، و نامهای عام و عناوین و صفتهای جایگزین. در بخش نخست از جایگاه زن در تاریخ و ذهن مردم سخن گفته شده است. در بخشهای دوم و سوم از زنان «نامدار» و «بینام» شاهنامه سخن گفته شده است؛ منظور از زنان «نامدار» زنانی است که هم در رویدادهای افسانهای یا تاریخی شاهنامه حضور دارند و هم نامشاه در این مأخذ یا مآخذ دیگر به ثبت رسیده است. زنان «بینام» عمدتاً به زنانی اطلاق شده که اگرچه عاملاند، ولی نام خاصی از آنان در میان نیست.
فرهنگ حاضر نگرشی است به فرهنگ واژگان گویش ((دهلرانی)) که بخشی از گویش ((ایلامی)) به شمار میرود و به دو گویش کردی و لری تقسیم میشود .در این مجموعه نویسنده سعی نموده ارتباط بین واژههای گویش دهلرانی را با واژگان اوستایی و پهلوی بیان نماید; همچنین در این مجموعه بررسی زبان شناختی و ریشهیابی برخی واژهها با سرچشمه اصلی آن مطمح نظر است .در این فرهنگ، واژگان کردی با واژک ((ک)) نشانهگذاری شده اند و واژههای بدون نشانه میان دو گویش کردی و لری مشترک هستند. (واژگان این مجموعه به 23حرف محدود گشتهاند، زیرا حروفی که صدای مشترک دارند ذیل یک گروه آمدهاند)