یکی از مباحث کهن و ریشهدار فلسفه، مساله «جبر و تفویض» یا «آزادی اراده» است که در طی قرون و اعصار، اندیشهها را افروخته و متلاطم ساخته و ابحاث ژرف پر بعد عقلی و نقلی برانگیخته است. چه تقریرات و تحریرات، پیرامون آن صورت گرفته؛ صحایف و دفترها را آراسته است. دامنه این بحث از آنسوی قلل مرتفع قرون از عهد سقراط و افلاطون و ارسطو تا زمان ما امتداد یافته است، رگههایش در فلسفه، کلام، جامعهشناسی، حقوق، اخلاق، روانشناسی، انسانشناسی، بیولوژی به چشم میخورد. نقد و بیان محاسن و معایب اختیار انسان از دیدگاه عرفانی مولوی موضوع اصلی این کتاب است. با تحلیل ابیات مربوط به اختیار انسان در مثنوی، ابعاد مختلف دیدگاه مولوی درباره اختیار روشن شده است. مولوی با عقیده اختیار انسان موافق است؛ اختیاری که سبب هدایت و رستگاری انسان میشود، اما اختیاری را که سبب سرکشی و دور شدن از حقیقت گردد، نمیپذیرد. او با اینکه جبر عرفانی را نیز در مفهوم فنای اراده بنده و معیت با حق در کنار اختیار قبول میکند، اختیار را لایق و برازنده مقام اولیای خدا و انسانهای کامل میداند؛ زیرا اختیار، انسان را اشرف مخلوقات ساخته است. او بعد از اثبات اختیار انسان به شکایت از اختیار میپردازد؛ زیرا اختیار، عامل ابتلای انسان شده و عالم را به دو قطب خیر و شر تقسیم نموده و انسان را از بزم حضور خداوند دور نگه داشته است. از دیدگاه مولوی، امانتی که خداوند در روز الست به انسان داد، همان اختیار است.
این کتاب دارای چهار فصل و مجموعا دربرگیرنده زندگی و آثار ۲۲۷ نفر از پارسی سرایان قفقاز است. هر فصل به شاعران یک منطقه قفقاز (آران، ارمنستان، داغستان، گرجستان) اختصاص یافته است. نخستین شاعری که زندگی و احوالش در این مجموعه معرفی شده، «ابوالعلای گنجه ای» متوفی به سال ۵۵۴ ه.ق و آخرین آنها، «ناظم ایروانی» متولد سال ۱۳۴۲ ه. ق است. در پایان کتاب نیز فهرست ماخذ و منابع به ترتیب الفبایی تخلص یا نام مولفان آمده است.
این پژوهش با هدف آسان سازی و روان گویی مطالب و معانی پیچیده و دشوار در "مفاتیح الاعجاز فی شرح گلشن راز" اثر شیخ محمد لاهیجی تهیه شده است. غامض بودن عبارات و تعقیدات کلام و اطناب بیان شارح، نگارنده را واداشته تا در عین رسایی پیام و شیوایی بیان، مفاهیم صریح عرفانی را با عباراتی موجز و مختصر در دسترس جویندگان اسرار الهی و پویندگان حقایق معانی قرار دهد زیرا معتقد است که "خَیرُ الکَلام ما قَلَّ وَ دَلَّ وَ لَم یَمَل".