لوبسانگ رامپا متافیزیست و عارف بزرگ تبتی است. امتیاز ویژه کتابهای او این است که با استفاده از دانستههای علمی و مثالهای واقعی که برای وی اتفاق افتاده است صحبت میکند. نویسنده در این کتاب درباره سفر خود همراه با استاد گرانقدرش لاما مینگیار دندوپ به غار متعلق به تمدنهای پیشرفته (خردمند) صحبت میکند.
نگارنده در این کتابچه، ضمن روایت خاطرهای، علاقه خود را نسبت به زبان اسپرانتو بیان میکند و در انتها اشعاری در توصیف این زبان به نظم در میآورد .
موضوعاتی که در این کتاب درباره انها گفتگو شده است تماما به استناد آیات قرآن و اخبار و احادیث است. قسمت اول راجع به اخلاقیات است. چون راستگویی و فروتنی و رازداری و مهمان نوازی و کمک به مومنین و توکل به خدا و غناء نفس و رضا و تسلیم و صبر و یقین و مذمت دروغگویی و غیبت و بهتان و تکبر و زنا و حسد و نظیر آن. قسمت دوم مجازات کیفری و اجرای عدالت از طرف دادگاه عادلانه مستقر در این دنیا و کیفر اعمال اشخاص متخلف و تنبیه و تنبه دیگران است. مولف سعی نموده به زبانی ساده و انشائی روان حکایات اخلاقی را بر صفحه کتاب آورد. حکایات منقول شامل یک دنیا خلوص، اخلاق، تنبه، تنبیه، عبرت، پند، نصیحت و اندرز است و خواننده را بیش از پیش به برابری و برادری و رافت و مهربانی و مبانی دینی و اخلاقی و ذات واجب الوجود و جهان هستی و مکافات عمل واقف و معتقد می نماید...
دکتر تی لوبسانگ رامپا لامای پزشک تبتی است. او از خانوادهای سرشناس و ثروتمند تبتی برخاسته و طبق تشخیص ستارهشناسان رسمی دولتی میبایستی حرفه پزشکی را همراه با روحانیت بپذیرد. به همین سبب او را در حالی که بیش از هفت سال نداشت به طریقی که برای یک کودک دردناک بود، از منزل پدری رانده و لوبسانگ کوچک بالاجبار به کسوت روحانیون درآمد. به دلیل داشتن استعدادها و توانهای روحی خاص او را نهتنها در پزشکی سنتی تبت بلکه در متافیزیک نیز تربیت نموده و توانهای روحی او را وسعت بخشیدند. دکتر رامپا اکنون (زمان نگارش کتاب) در ایالت کالیفرنیا زندگی کرده و ضمن پرداختن به روح و روحانیت به نوشتن خاطرات جالب خود میپردازد. این کتاب یکی از نوشتههای اوست که در آن خاطرات نوجوانی خود را به تحریر درآورده است.
تبت: سرزمین زر و تنگدستی، پیچیدگی و سادگی روح، جایی که به شماری اندک توانایی آن داده میشود که با یک نگاه ژرف درونیترین اندیشههای اشخاص را خوانده، شادیها و خشمهای آنان و حتی بیماریهایشان را دریابند. این چنین است قدرت چشم سوم. لبسانگ رامپا خود جراحی دردناکی را که به گشوده شدن چشم سومش انجامید، تاب آورده است. او در این کتاب میگوید که چگونه در پایه پسرکی هفتساله، خانهاش را پشت سر گذاشته، به لاماکده چاکپوری، معبد پزشکی تبت راه یافت و در آنجا زیردست بزرگترین استادان به آموختن هنرهای روانی روشنبینی، فراافکنی اختری، کایتپروازی و ... پرداخت.