میرزا حسین خان سپهسالار قزوینی متولد سال 1243 قمری، از زمامداران کاردان و تجددخواه و تحصیلکرده دوران قاجاریه است. او در آغاز خدمت نماینده بازرگانی و سپس کنسول ایران در بمبئی بود، در سال 1271 قمری به مقام سرکنسولی ایران در تفلیس و در سال 1275 به سمت وزیرمختار ایران در دربار عثمانی برگزیده شد و لقب مشیرالدوله را گرفت و در سال 1285 به مقام سفارت کبری ارتقا یافت. او آبرومندترین سفیر ایران در دربار عثمانی بود و حیثیت سیاسی ایران و احترام اتباع ایران مقیم عثمانی را افزود. این کتاب دربرگیرنده اسناد و گزارشهای دوران وزارت و صدارت سپهسالار است که این سندها هم معرف شخصیت و هم نشاندهنده طرز تفکر و تمایلات سیاسی و شیوه کشورداری اوست و افزون بر اینکه میزان و سنجشی برای بهترشناختن سپهسالار به دست میدهد، نکتههای جالب از روابط سیاسی ایران با روس و انگلیس و عثمانی و افغانستان را دربر دارد.
معرفی و شرح حال مشاهیری که از 5500 سال به این طرف بر صحنه تاریخ آدمی پدیدار گشته اند. رفتار و گفتار فرزانگان ، سراسر، حكمت آميز و براي همگان ، درس آموز است. اين كردارها و رفتار ها ، از آنان سيمايي پر فروغ ساخته است كه چونان مشعلي فروزان مسير علم و زندگي را نورباران مي كند. سرگذشت دل نشين اين فرزانگي ها در كتاب هاي مختلف به صورت پراكنده آمده است ؛ از اين رو ، تدوين ، دسته بندي و گلچين كردن آنها ضروتي است كه امر مطالعه را براي مشتاقان آسان مي سازد.
معرّفی مفاخر و شناخت شخصیتهای هر جامعه، نشاندهنده اعتلای فرهنگی آن جامعه است. از طرفی توجّه به موفقیّتهای بزرگمردان این مرز و بوم، چراغ راه و مشوِّق آیندگان است که گفتهاند: «ره چنان رو، که رهروان رفتند. در دوره قاجاریه علاوه بر القاب اختصاصی که به افراد مهم و شاخص اعطا میشد، شاهزادگان، درباریان، رجال سیاسی و کارگزاران عالیرتبه دولت ملقب به القابی با پسوند «السلطان»، «السلطنه»، «الدوله»، «الملک»، و «الممالک» بودند. این پسوندها از نظر اهمیت و ارزش در مراتب مختلفی قرار داشتند. در میان مضافها، نامهایی چون «آصف»، «مشیر»، «مجد»، «ظهیر»، «رکن»، «اعتماد»، «امین»، «شجاع»، «شعاع» و «حشمت» اهمیت بیشتری داشتند اما نحوه ترکیب مضاف با مضافالیه در درجه و مرتبه لقب موثر بود. مثلا لقب نصرالله خان نائینی از مصباح الملک به مشیرالملک و سرانحام به مشیرالدوله ارتقا یافت و این نشاندهنده برتری «مشیر» بر «مصباح» و «الدوله» بر «الملک» بود. همچنین عامل دیگری که در مرتبه و درجه لقب تاثیر داشت، شان و منزلت صاحب لقب بود. در این دوره علاوه بر القاب، کاربرد عناوینی چون «نواب» و «جناب» نیز مرسوم بود. عنوان «نواب» و واژه «والا» برای شاهزادگان و عنوان «جناب» به وزرا اختصاص داشت. «جناب» هم مانند القاب توصیفی طرفداران زیادی داشته و حتی عدهای برای دریافت آن پیشکشهایی به شاه تقدیم میکردند. عناوین «نواب» و «جناب» با واژههایی چون «اشرف»، «اعظم»، «ارفع»، «امجد» و «مستطاب» به کار میرفت اما گاهی واژه «اشرف» به تنهایی برای بعضی از رجال و بزرگان لقب محسوب میشد. «پرنس» نیز مانند دو عنوان «جناب» و «آلتس» مخصوص رجال درجه اول بود و بعضی آن را لقب میپنداشتند. علاوه بر القابی که متناسب با شان و منزلت افراد به آنها اعطا میشد، القاب دیگری نیز که از مشاغل و مناصب افراد منتزع میشد، مورد استفاده قرار میگرفتند مثل مستوفی الممالک (برای رییس مستوفیان)، معیرالممالک (برای رییس خزانهداری)، منشیالممالک (صاحب دیوان)، ملک الشعرا، ملکالمتکلمین و... ...ناصر الدین شاه در ورق اول این سفر نامه به خط خود نوشته است: «اخبار سفر شما در رکاب برای این بود که اینجا بیکار بود. خیال کردیم در خراسان وآن طرف ها احتمال داده اند خدمت حضرت لزوما حکم شود که متصدی بشود والبته در این سفر بی کار نباید بماند و نخواهم گذاشت که سفر شما بی ثمر بشود ، اما حال چیزی نگوید که شهرت بی جا بکند و اسباب اخلال فراهم بیاورد» خوشبختانه بنابر گفته مصحح کتاب نسخه سفرنامه ، اگرچه به خط دو خوش نویس است ، ولی امین لشکر خود آن را دیده و در آن اضافات و اصلاحاتی کرده است .در این سفرنامه آنچه بیشتر می تواند قابل توجه باشد ،عبارت است از: اطلاعات درباره شهرهای خراسان ومعرفی اشخاص محلی اطلاعات سیاسی و مرزی و درباره سرحدات و آخال و حرکت روسها اطلاعات درباره خلقیات و حالات رجال همراه . اطلاعات درباره طرز سفر خورد و خوراک اطلاعات جغرافیایی و قومشناسی ذرباره راهها ، ساختمانها ، شهر ها ،آبادیها ، طوایف و اقوام سر راه
این کتاب مشتمل بر تعداد فراوانی خاطره است که به طور عمده به دوران پهلوی مربوط می شود. برخی از آن خاطره ها درباره با رجال سیاسی دوران مشروطه است؛ البتّه خاطره ها (به نوشته مؤلّف) بیش تر بر پایه مشاهده های نویسنده بوده و با بهره گیری از حافظه خویش، آن ها را تنظیم کرده است. آقای ابراهیم صفایی به منظور شناساندن بیش تر نهضت مشروطه، به تدوین شرح حال مؤثّرترین افرادی که در آن سهم داشته اند، همّت گماشته است. وی در زمینه مشروطه، کتاب های بسیاری نوشته و در اختیار محقّقان و عموم قرار داده است. برخی آثار صفایی، به طور کامل جنبه سندی و برخی دیگر صبغه تاریخی تحلیلی دارند. در این مقاله، پس از معرّفی مختصر آثار منتشره شده وی، کتاب رهبران مشروطه که یکی از مهم ترین کتاب های او است، بررسی می شود. برخی از نکاتی که درباره این کتاب ذکر می شود، به دیگر تألیفات وی نیز قابل تسرّی است. از آن جا که آثار این نویسنده، خطّ خاصّی در تاریخ نگاری مشروطه به شمار می رود، تحقیق حاضر می تواند یکی از جریان های تاریخ نگاری این برهه زمانی مهم را به پژوهشگران تاریخ معاصر ارائه کند، و نیز گامی هرچند کوچک در جهت شفّاف سازی منابع تاریخی بردارد.
میرزاحسینخان سپهسالار قزوینی فرزند میرزانبی خان امیر دیوان متولد سال ۱۲۴۳ق خدمات دولتی را در وزارت خارجه آغاز کرد. در ۱۲۷۱ سرکنسول ایران در تفلیس ودر ۱۲۷۵وزیر مختار ایران در دربار عثمانی شد و لقب مشیرالدوله گرفت و در ۱۲۸۵ بمقام سفارت کبری ارتقاء جست و برای ایران و ایرانیان در دربار عثمانی آبرو و حیثیتی تحصیل کرد . در ۱۲۸۲ بوزارت عدلیه و وظائف و اوقاف منصوب گردید و در سال ۱۲۸۸ ق بصدارت ایران رسید و در قحطی معروف همان سال در نجات مردم قحطی زده خدمات ارزنده نمود. در ۱۲۸۹ قرارداد استفاده از منابع زیرزمینی و تأسیس با دکوراه آهن را باژولیوس۔ رویتر تبعه دولت انگلیس بست و همین قرارداد…. این کتاب اسنادی سیاسی است با نام "اسناد برگزیده" حاوی نامه های مهم و جالب از سپهسالار – ظل السلطان – و دبیرالملک که در سال 2535 منتشر شده است