این کتاب در چهار فصل صفحه نوشته شده و دارای این بحثها میباشد: ادبیات و سبکهای ادبی، انواع شعر دری از لحاظ قالب یا صورت، انواع شعر دری از لحاظ معنی و محتوا، آثار ادبی منثور زبان دری از لحاظ نوع صورت یا قالب کتاب. همچنین کتاب دارای مؤخرهای نیز باشد که درباره چند اصطلاح شعر و ادب توضیحاتی ارائه شده است.
وجود فرهنگهای بسامدی و واژهنما برای آثار ادبی، امروزه دیگر نهتنها امری ضروری بلکه از امور ناگزیر در این باب است. بدون اطلاعات دادهشده در این فرهنگها، هرگونه تحقیق حتی در جزئیات کاستی دارد و قابل اطمینان نیست، چه رسد به تحقیقاتی نظیر سبکشناسی یک دوره یا بررسی تاریخ زبان یا نوشتن تاریخ ادبیات مستند و درست. در این فرهنگ همه واژگان موجود در غزلیات سعدی برحسب حروف الفبا فهرست شده است. کلمات اصلی عنوان قرار گرفته است. در اسم و صفت، صورت مفرد کلمه عنوان قرار گرفته و صورتهای دیگر مثل جمع و معنادار صفت تفضیلی یا در اتصال به ضمیر یا یکی از انواع «ی» بعد از صورت ساده کلمه آورده شده است.
فرهنگ واژهنما یا واژهیاب بسامدی، فهرست الفبایی واژگان و شماره دفعات تکرار یک واژه در یک اثر است و به عبارتی میزان کاربرد هر واژه در بافت زبانی و تعیین جای آن در متن است. از فهرست چنین دادههایی در تحلیلهای زبانشناختی، بهویژه در واژهشناسی و با کمک شیوه تحلیل مؤلفهای معنایی با شکستن ساختار کلمه و تجزیه و تحلیل معنا و مفهوم آن و همچنین توصیف هممعنایی، جانشینی، همنشینی کلمات، تمایز معنایی و ابهام معنایی استفاده میشود. این کتاب دربرگیرنده فرهنگ واژهنمای اشعار فروغ فرخزاد است که از خلال کتابهای شعری او به دست آمده است.
اشعار غنایی یا بزمی و تغزلی، ترجمان احساسات و تاثرات شاعر از جمله شادیها غمها و آرزوهای اوست. از آنجاییکه سرچشمه ایجاد این دسته از اشعار از سایر اشعار بیشتر است نمونه ممتاز اشعار غنایی در ادبیات دری آثار ارزشمند سخن پردازانی چون رودکی، سنایی، مولوی، سعدی، نظامی و عطار و حافظ ... می باشد. شعر غنایی بیانگر احساسات شاعر از قبیل عشق و نفرت، مدح و ستایش و هجو کسان است شعر غنایی از شعر حماسی درین نکته متفاوت میشود که شاعر حماسی قصه میکند درباره خودسخن نمیزند چنانکه دقیقی بلخی درباره گشتاسب یا اسفندیار قصه میکند یا درباره قهرمانان دیگر و شاهان اما شاعر غنایی هرچه میگوید حدیث نفس است و این حدیث نفس او به شکل قصیده، غزل، مثنوی ... عرض وجود میکند در آنها از عشق خود نسبت به حسنی سخن میراند و یا از شاهی ستایش مینماید که همانا برداشت شخصی او درباره شاه است یا از کسی بدگویی میکند یا کسی را نصیحت میکند و اندرز میدهد. اینها همه ناشی از عواطف خود شاعر است که ممکن است شاعری دیگری در همان باره احساسات متفاوتی داشته باشد یا به احتمال زیاد بیان دگرگونه باید گفت که در ادبیات دری از جمله سه نوع ادبیات حماسی، غنایی و نمایشی دو نوع وجود دارد نوع سوم یعنی ادبیات نمایشی به دلایل تاریخی در عهد اسلامی بوجود نیامد درین اواخر به اثر تاثیر ادبیات اروپایی ادبیات نمایشی دارد که آهسته آهسته ترجمه شود و جامعه شرق از تاثیرپذیری اش ناگزیر خواهد بود...