در این کتاب ابتدا کوشیده شده ضرورتهای پرداختن به موضوع اندیشه اجتماعی و دیدگاههای مطرح در این زمینه بیان شوند. سپس ضعف و قوتها و تنگناهای موجود در اندیشه متفکران مسلمان مورد بررسی قرار گرفته است. در ادامه اصول، ویژگیها و مشخصات اندیشه اجتماعی مسلمانان ارائه شده و در پایان آراء و نظریات بعضی از متفکران مسلمان در دوران گذشته از قبیل فارابی، بیرونی، مسعودی، ابن بطوطه، غزالی طوسی و ابن خلدون بیان شده است.
مولف در این کتاب براساس جامعهشناسی پارادایمی، جریان روشنفکری ایرانی را از بدو شکلگیری تا شهریور 1320، بحث و بررسی میکند .تلاش اصلی نویسنده معرفی متون اصلی روشنفکری، طرح دیدگاه اصلیترین روشنفکران در هر نسل به صورت "مثالواره"، طرح گفت و گوهای عمده در قالب پارادایم "عقب ماندگی "و بازشناسی اندیشه نوسازی در ایران است .پرسش اصلی کتاب این است که "آیا در طول بیش از یکصد سال که از آشنایی ایرانیان و به طور خاص روشنفکران ایرانی با اندیشه غربی میگذرد، اندیشه و نه رفتار و عمل اجتماعی آنان دچار تغییر بنیادی شده است یا خیر؟ در صورت تغییر بنیادی، نمودها و شواهد آن کدام است؟ ." مباحث کتاب در 9فصل سامان یافته است .در فصل اول و دوم ضمن توجه به وضعیت اجتماعی، سیاسی و فرهنگی شکلگیری اندیشه نوسازی و جریان روشنفکری، چارچوب نظری نیز مطرح شده است .در فصل سوم تلاش شده مبانی و مشخصات مدرنیته ایرانی تشریح و تبیین گردد .فصل چهارم به بحث درباره یکی از عناصر مدرنیته ایرانی با عنوان "مدرنیته و سنت در ایران "اختصاص یافته است .در فصل پنجم تلاش شده تعبیری که در این کتاب از "پارادایم عقب ماندگی "وجود دارد بازشناخته شود .اندیشه نوسازی در سه نسل روشنفکری متاثر از پارادایم عقب ماندگی در فصلهای بعدی بررسی میگردد .در فصل ششم درباره اندیشه بعضی از روشنفکران نسل اول بحث شده، همچنین ویژگیهای آنها بازگو و منابع روشنفکری ایشان معرفی شدهاند .این نسل مصادف با اولین دوره رویارویی ایرانیان با غرب شکل گرفت (البته بیشتر روشنفکران این نسل سیاح و بازرگان بودند) .ویژگیهای فکری، منابع روشنفکری و انواع گروههای روشنفکری نسل دوم در فصل هفتم به تحلیل درآمده که از آن جملهاند :ملکم خان، میرزا آقا خان کرمانی، آخوندزاده، سید جمالالدین اسدآبادی و کواکبی .فصل هشتم به بحث درباره نسل سوم روشنفکر ایرانی اختصاص دارد .این نسل در کنار دولت جدید پهلوی شعار نوسازی را سر داده و در نوسازی نظامی، اداری و سازمانی جامعه تلاش میکنند .در فصل آخر نحوه و میزان تطور پارادایم عقب ماندگی از نسل اول به نسل دوم و سپس نسل سوم روشنفکری به بحث گذاشته میشود .در این مبحث ;برای شناسایی میزان پیوستگی و تفاوت پارادایمها از یک دیگر، از شبکه روابط بین نسلهای متعدد روشنفکری و سهم "روشنفکران مرزی " و "روشنفکران مستقل "در انتقال مفاهیم فکری از یک پارادایم به پارادایم دیگر، سخن به میان آمده است .فهرست منابع و فهرست اسامی پایان بخش کتاب است .
یکی از مشکل های اساسی ما این است که ما از گذشته خود بی خبریم و نمی دانیم که نسل های قبلی ما چه کرده اند. ما به یک حوزه تمدنی بزرگ وابسته ایم ولی متاسفانه خودمان را فراموش کرده ایم. این نکته را هم باید در نظر داشت که علم حاصل زحمت همه اندیشمندان است و ما نمی توانیم کسی را از چرخه تولید علم حذف کنیم. اگر اینطور که دکتر آزاد می گویند ما باید ابن خلدون را در کانتکس و زمان خودش بررسی کنیم پس چطور به ارسطو، افلاطون و...رجوع می کنیم و خیلی از مطالب را به آنها ارجاع می دهیم؟ ضمن اینکه به نظر من، ابن خلدون از خیلی جهات بر افرادی امثال، آگوست کنت -که پدرجامعه شناسی است- مقدم است. ابن خلدون انسان را از آسمان به زمین آورده و موضوعاتی را مطرح کرده که خیلی از جامعه شناسان مطرح بعدها به آن پرداختند ولی پرداختن به ابن خلدون به معنای این نیست که ما باید درابن خلدون بمانیم. به عقیده من دو سوال مشترک پیش روی همه متفکران بزرگ جهان از جمله ارسطو، افلاطون، ابن خلدون و... وجود داشته که هریک از آنها به این سوال پاسخ های متفاوتی داده اند. این دو سوال عبارت است از: جوامع قدیم چگونه متحول شدند؟ در عصر جدید چگونه نظم اجتماعی برقرار شده است؟ ابن خلدون به این دو سوال با توجه به زمانه خودش پاسخ داده است.