در این کتاب نویسنده شاهنامه را اصل قرار داده و جابهجا از اوستا با متنهای پهلوی یا تاریخهای پس از اسلام که آنها نیز در حقیقت نوعی شاهنامهاند، یاری گرفته است. زیرا در اوستا اگرچه از شخصیتهای تاریخی به طور مرتب از کیومرث تا گشتاسب نام برده شده، اما آن تسلسل تاریخی که در شاهنامه رعایت شده، در اوستا نیست؛ بهویژه آنکه نامهای تاریخی در اوستا، در نیایشها و سرودها از نظر اعمال دینی که آنان برای پیروزی در جنگها کردهاند، بررسی شده است و تاریخ در اوستا در واقع گوشههایی از تاریخ است بدون پیوستگی کامل. در واقع نویسنده با توجه به این منابع زندگی و مهاجرت نژاد آریایی را بررسی کرده است.
از اواخر دوران قاجار به موازات آشنایی با تمدن غرب و توجه داشتن به عقب ماندگی اقتصادی و فرهنگی کشور، گرایشی به تجلیل و احیای گذشته باستانی و تمدن پیش از اسلام ایران پدید آمد. این جریان را که چیزی فراتر از بزرگداشت طبیعی هر ملت برای تاریخ گذشته خویش بود میتوان باستانگرایی خواند و کتاب حاضر به بررسی علل پیدایش آن، رابطه آن با ناسیونالیسم، دموکراسی، شرقشناسی، و گرایش به سره نویسی، سیر تاریخی آن از آغاز تا پایان حکومت رضاشاه، و معرفی برجسته ترین نمایندگان و نظریه پردازان این جریان فکری، و کتب و نشریات مبین این دیدگاه می پردازد و بهره برداریهای سیاسی گوناگونی را که از این گرایش شده است تحلیل می کند
نویسنده در بخش نخست کتاب، با نگاهی به دوران تاریخی ایران باستان، ساختار اشرافی، مبانی قدرت روحانیت مزدیسنا، شیوه اجرای آداب و احکام دینی و حوزههای فقهی روزگار ساسانی را بررسی میکند .وی در بخش دوم، درباره ظهور اسلام در ایران و نقش آن در شکلگیری هویت، ملیت و تاریخ ایرانی سخن میگوید و در بخش پایانی در خصوص مبانی و عناصر هویت ملی ایران چون عاشورا، سنن ایرانی سوگواری، تعزیه، نوروز و آداب و اعمال آن توضیحاتی به دست میدهد . سخن اصلی نویسنده در کتاب حاضر این است که نشان دهد چگونه اسلام سازنده هویت و فرهنگ ملی ایرانی بوده است .
برای ایرانیان از روزنه چشم بیگانگان به جهان نگریستن ره رستگاری نیست و از دیدگاه آنان به ایران نگریستن مایه شرمساری است!» و بر پایهی همین باور، همهی یافتهها و گفتههای غربیان دربارهی تاریخ این سرزمین اهورایی را به کناری میگذارد و خود میکوشد بر پایهی «گفتارهای ایرانی» و در بالای همه شاهنامه و اوستا به ردیابی زمانهای تاریک این تاریخ بپردازد. این گونه است که در پیشگفتار چاپ سوم با سربلندی مینویسد: «خوشبختانه در این زمان بیست و شش ساله بسا از تیرگیهی سرگذشت نیکان ما که با آشوب و ویرانی و سوختار و کشتار دیگران پدید آمده بود، روشن شد، از آنمیان، پیدا شدن ۵۴ کوزه آب کردن مس ششهزار ساله در اریسمان کاشان که تاریخ درست آغاز هنگام فریدون را براست داشت، و روشن کرد… و نیز پیدا شدن یک گلنوشته در هلیل رود بلوچستان که پانسد سال پیشتر از کهنترین نوشتههای نگارهای سومر پدیدار شده بود و پدیدائی نوشتن و دبیری را در ایران نشان داد… و پیدا شدن «کوس» پایتخت آریائیان پس از ستم بابلیان نزدیک شهر آمل… این گونه است که جنیدی میکوشد بر پایهی گفتارهای کهن ایرانی و از میان نمادهای گوناگون نکتههای روشنگر تاریخی را بیابد و با یاریگرفتن از یافتههای زمینشناسی و باستانشناسی «تاریخ مدون» آریاییان را دریابد و بازنماید و چه بسا در این راه دشوار و پرسنگلاخ کامیابیهایی هم داشته است. نویسنده، پژوهش خود را با چگونگی آفرینش آغاز میکند و بررسیهایش را تا زمان مرگ فریدون و «جدائی کامل کشورهای آریائی» دنبال میکند. پس از جستارهای آغازین دربارهی آفرینش و بشر نخستین و پیدایی پادشاهی از دورهی فرواک (سخنگویی بشر) یاد میکند؛ سپس به بازیابی نماد اژدها میپردازد و آن را برابر با آتشفشان بر میشمرد. در دورهی هوشنگ خانهسازی، پیدایی آتش و قانون بررسیده میشود. در بخش دیگری از کتاب نویسنده تاریخ پیدایی سلاح و رامکردن اسب و دیوان و نویسندگی و خط و پیدایش دین را تا دورهی تهمورس میرساند. یافتههای تمدنی و پیشرفتهای فرهنگی آریاییان همچون سرشتن گل و سفالسازی و خانهسازی و پیدایی فلز و فلزکاری و دورهی مادرسالاری و… تا دورهی فریدون ردیابی میشود و سرانجام جدایی کشورهای آریایی در زمان فریدون به انجام میرسد. این پژوهش میتواند – و باید – بنیادگذار شاخهای نوین باشد از دانش شاهنامهپژوهی و ایرانشناسی تا از این راه زوایای گنگ و تاریک تاریخ ایران روشن شود.
نامه فرهنگ ایران دفتر سوم از مجموعه مقالاتی است که توسط فریدون جنیدی گردآوری و در سال 1368 توسط نشربلخ وابسته به بنیاد نیشابور به چاپ رسیده است