کتاب "برچه های سرخ، کوچه های سبز" یادداشتهای سفر افغانستان است که به قلم رضا برجی به رشته تحریر در آمده و در سال 1373 توسط حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی منتشر شده است
اسپاروی به تصور اینکه یکی از شاگردان مستعدش ممکن است روزی به مقام های عالی سیاسی در ایران دست باید از همان ابتدا به پرورش استعداد او در راستای منافع کشور خود میپردازد و سعی میکند به او بقبولاند که خیر و صلاح جهان به خیر و سعادت نژاد آنگلو ساکسن بستگی دارد. مؤلف از رسم “مداخل” در ایران، این عرف ناشایست عصر بی خبری به وضوح و اجمال سخن میگوید و زنجیره آن را از شاه تا رعیت بازگو میکند و وضع فروش مشاغل مهم دولتی را یکی از عوامل خرابی ملک و ملت میشمارد. اسپاروی از مشهوراتی که دیگر سیاحان شرح دادهاند، دوری گزیده و آنچه بیان نموده تا حد زیاد بدیع و تازه است. او تنها به شرح وقایع بسنده نمیکند بلکه با ایجاز پر معنی به تحلیل رویدادها میپردازد و برخلاف بعضی از سیاحان به تحسین شیوه زندگی و مشی زن ایرانی میپردازد و او را محور زندگی خانواده میداند که تنها امید و آرزوی خود را در خوشبختی خانوادهاش جستجو میکند. نقش چادر را در زندگی اجتماعی زن ایرانی واجد اهمیت بسیار دانسته و آن را ته بند اسارت، بلکه نشان آزادی و مجوزی برای ورود او و شرکت او در فعالیتهای اجتماعی میشمارد و به ذکر مثالهای چندی از شرکت زنان در اعتراض های اجتماعی میپردازد و از این طریق به تحسین زیبایی طبیعی فوق العاده زن ایرانی مینشیند.
چون کلمه (روه) به معنی کوه در پشتو و تاریخ سرزمین افغانستان سوابق باستانی دارد بنابراین باید گفت که این کلمه از عصر غزنویان با بسط سلطه سیاسی و کلتوری افغانان به هندو لهجه های هندی نفوذ یافته و منسوب بدان روهیله و مسکن ایشان روهیل کهند تاکنون در السنه هند مستعمل است. ولی در زبان پشتو سوابق ادبی این کلمه وسیع و مقارن است باسمای افغانستان و پشتو نخوا که هر دو قدامت تاریخی دارد...