اینکه جریانهای بزرگ اندیشه معاصر از افکار هگل سرچشمه میگیرد، امری است که همه میدانند و همگان به آن معترفند. ولی اینکه واقعا آن افکار چه بود و کسانی که خود را به هگل نسبت میدهند تا چه حد از فلسفه او الهام گرفته و رهنمودهای آن را محترم شمردهاند، داستان دیگری است که هنوز میتواند و باید مورد بحث واقع شود. چون سه فلسفه اصلی از فلسفههای معاصر بسیار مزورانه خود را منسوب به هگل میدانند، شاید چنین تصور رود که اندیشههای کتاب «نمودشناسی ذهن» واقعاً کاربرد خود را در این فلسفهها یافته و هرچه را میتوانسته است در خود داشته باشد، به صورت قطعی بیروه داده است، ولی هرگز چنین نیست و دلیل واضح آن این است که هیچیک از این فلسفهها در وضع و حالی نیست که بتواند قانون اندیشه هگلی را که درک و بیان حقیقت نه همچون یک جوهر بل همچون یک ذهن اندیشنده است، پاس بدارد.
اینکه جریانهای بزرگ اندیشه معاصر از افکار هگل سرچشمه میگیرد، امری است که همه میدانند و همگان به آن معترفند. ولی اینکه واقعا آن افکار چه بود و کسانی که خود را به هگل نسبت میدهند تا چه حد از فلسفه او الهام گرفته و رهنمودهای آن را محترم شمردهاند، داستان دیگری است که هنوز میتواند و باید مورد بحث واقع شود. چون سه فلسفه اصلی از فلسفههای معاصر بسیار مزورانه خود را منسوب به هگل میدانند، شاید چنین تصور رود که اندیشههای کتاب «نمودشناسی ذهن» واقعاً کاربرد خود را در این فلسفهها یافته و هرچه را میتوانسته است در خود داشته باشد، به صورت قطعی بیروه داده است، ولی هرگز چنین نیست و دلیل واضح آن این است که هیچیک از این فلسفهها در وضع و حالی نیست که بتواند قانون اندیشه هگلی را که درک و بیان حقیقت نه همچون یک جوهر بل همچون یک ذهن اندیشنده است، پاس بدارد. بزرگترین فیلسوفان سنت ما بعد الطبیعه غربی ،از پارمندیس و افلاطون و ارسطو گرفته تا دکارت و کانت و هگل اصحاب اصالت ماهیت بوده اند و حذف و طرد «وجود»از مابعدالطبیعه منجربه ایجاد ما بعد الطبیعه هایی نا منطبق با نظام وجودی عالم شده و حتی اگزیستانسیالیسم معاصر با دعوی بازگشت به وجود از درک حقیقی وجود بازمانده و شبحی تهی را جانشین آن کرده است. در این میان تنها یک فیلسوف از این آزمون سرافراز بیرون آمده است و او کسی نیست جز...تحلیل های ژرف و موشکافانه نویسنده از فیلسوفانی همچون افلاطون ،ارسطو،ابن سینا،ابن رشد،آکویناس،کانت،هگل و کی یر کگارد به این کتاب عمقی در خور توجه داده است. گئورگ ویلهلم فریدریش هگل ؛ فیلسوفی آلمانی در ۲۷ اوت ۱۷۷۰ میلادی در اشتوتگارت، واقع در جنوب غربی آلمان، به دنیا آمد. از کودکی در زمینههای گوناگونی مانند ادبیات، فلسفه، و موضوعات مختلف دیگر، به مطالعه میپرداخت و در این کار از حمایت و تشویق مادرش - که سهم فراوانی در پرورش فکری وی در کودکی داشت - برخوردار بود. پدر او از کارمندان دولت بود.
در این مجموعه، دو رساله کوتاه از حکیم "عمر خیام"، متن عربی و ترجمه فارسی به طبع رسیده است .در رساله اول، سه مسئله مطرح و پاسخ داده شده است .این مسائل درباره نفوس ناطقه، حوادث امکانی باطل، و اثبات وجود زمان به حرکت و حد حرکت، و سپس قائم نبودن حرکت به ذات خود، است .رساله دوم نیز "پرتوی عقلانی بر موضوع علم کلی "نام دارد .
اینکه جریانهای بزرگ اندیشه معاصر از افکار هگل سرچشمه میگیرد، امری است که همه میدانند و همگان به آن معترفند. ولی اینکه واقعا آن افکار چه بود و کسانی که خود را به هگل نسبت میدهند تا چه حد از فلسفه او الهام گرفته و رهنمودهای آن را محترم شمردهاند، داستان دیگری است که هنوز میتواند و باید مورد بحث واقع شود. چون سه فلسفه اصلی از فلسفههای معاصر بسیار مزورانه خود را منسوب به هگل میدانند، شاید چنین تصور رود که اندیشههای کتاب «نمودشناسی ذهن» واقعاً کاربرد خود را در این فلسفهها یافته و هرچه را میتوانسته است در خود داشته باشد، به صورت قطعی بیروه داده است، ولی هرگز چنین نیست و دلیل واضح آن این است که هیچیک از این فلسفهها در وضع و حالی نیست که بتواند قانون اندیشه هگلی را که درک و بیان حقیقت نه همچون یک جوهر بل همچون یک ذهن اندیشنده است، پاس بدارد. بزرگترین فیلسوفان سنت ما بعد الطبیعه غربی ،از پارمندیس و افلاطون و ارسطو گرفته تا دکارت و کانت و هگل اصحاب اصالت ماهیت بوده اند و حذف و طرد «وجود»از مابعدالطبیعه منجربه ایجاد ما بعد الطبیعه هایی نا منطبق با نظام وجودی عالم شده و حتی اگزیستانسیالیسم معاصر با دعوی بازگشت به وجود از درک حقیقی وجود بازمانده و شبحی تهی را جانشین آن کرده است. در این میان تنها یک فیلسوف از این آزمون سرافراز بیرون آمده است و او کسی نیست جز...تحلیل های ژرف و موشکافانه نویسنده از فیلسوفانی همچون افلاطون ،ارسطو،ابن سینا،ابن رشد،آکویناس،کانت،هگل و کی یر کگارد به این کتاب عمقی در خور توجه داده است. گئورگ ویلهلم فریدریش هگل ؛ فیلسوفی آلمانی در ۲۷ اوت ۱۷۷۰ میلادی در اشتوتگارت، واقع در جنوب غربی آلمان، به دنیا آمد. از کودکی در زمینههای گوناگونی مانند ادبیات، فلسفه، و موضوعات مختلف دیگر، به مطالعه میپرداخت و در این کار از حمایت و تشویق مادرش - که سهم فراوانی در پرورش فکری وی در کودکی داشت - برخوردار بود. پدر او از کارمندان دولت بود.
مقصود نویسنده در این کتاب آن نیست که ایران باستانی در قطب مخالف یونان قدیم قرار داه شود، بلکه نویسنده با استناد به مدارک تاریخی بسیار اصیل و صحیح خود جهان یونان، در پی اثبات این امر است که بر خلاف تصورات جاری و رایج، دو جهان ایران و یونان که از حیث اخلاق و آداب و زبان و روحیات کاملا با یکدیگر متفاوت بودهاند، بیش از آنکه مخالف یکدیگر باشند، مکمل یکدیگر بودهاند و با وجود تصادمها و تعارضها و دسیسهها و مبارزههای خونین، بسیار بیش از آن به یکدیگر نزدیک بودهاند که گفته میشود و بسیار کمتر از آن دشمن یکدیگر بودهاند که تصور میرود.