اوحدالدین بن حسین اصفهانی در حدود ۶۷۳ ه.ق مراغه به دنیا آمد. چون تولد و وفات اوحدی در مراغه روی داد، به مراغهای نیز شهرت یافت.در آغاز تخلص او صافی بود، سپس به سبب ارادتی که به پیر و عارف مشهور، ابوحامد اوحدالدین کرمانی پیدا کرد، تخلص اوحدی را برگزید.اوحدی در دوران پادشاهی ارغون خان مغول در شاعری ظهور کرد. اوحدی پس از انتخاب غیاث الدین محمد به وزارت ابوسعید بهادر مثنوی جام جم خود را به نام وی به نظم درآورد. او همچنین مدتی در اصفهان به سر برد و بار دیگر به مراغه بازگشت. او در سرودن انواع شعر تبحر داشت. آرامگاه او در مراغه است. هماکنون یک موزهٔ دائمی در مقبرهٔ اوحدی در مراغه دایر میباشد. محمود فرخ نسخه ای از دیوان اوحدی و مثنوی ده نامه او که پانصد بیت بوده را یافته و در صدد تکمیل نسخه بر آمده است. این تصحیح به همت محمود فرخ در سال 1335 چاپ شده است
فصل اول این کتاب، شامل دو غزل و یک مثنویست و چند شعری که تقریبا بهترین کارهای او در دوره های پس از دوره نخستین است که میشود به آن ها دوره های سرگردانی گفت. و آغازی برای ادوار بعد. و به همین لحاظ هریک از آنها حاصل یک دوره خاص شعری. هشتمین شعر این فصل از لحاظی برگزیده ایست از دوره سرگرمی با شعر آزاد و نهمین شعر، در بحبوحه بیگانگی و یگانگی با مردان و زنان خانه ای که از در و دیوار آن بوی نماز برمیخاست و گویی برگرد مرگ می گردید و لاله عباسی هایی که پیر میشدند و جوان می شدند و روزمرگ آنان را می شمردند. و شعرهای دیگر این فصل هر یک نمونه ای از دوره هایی کوتاه چند ماهه و سریع که شاید در هریک از آن دوره ها بیش از سه چهار شعر نوشته نشده است. فصل دوم شامل شعرهایی که بیشتر قطعه های کوتاهی است از دوره ای که می توان به ان نام "دوره تماشا" داد. نگاههایی گذرا و تصویرهایی شتاب آمیز: دریای توفانی، چراغهای رنگی، زنی با وحشت باد، وزنی که می رقصد. و در کنار باغ غروب نشستن و کلاغان بازگردانده را نگریستن. دوره ای با حدود بیست شعر که از میان آنها، سرانجام به همین هفت شعر اکتفا شد. فصل سوم شامل شعرهایی که در دوره ای بسیار آموزنده و سرشار به مرحله نوشتن رسید. دوره ای که نحوه نطفه بستن و شکل گرفتن شعر و رسیدن به امکانات دیگر "اگر چه ناقص" او را بیش از پیش به کار خویش دلبسته داشت. در همین دوره بود که کلمات اندک اندک با او مهربان شدند و در عین مهربانی، خشن تر و زبرتر. و همین مهربانی بود که آنها را در شعر راه داد. و نیز در همین دوره بود که با بازگشتی به تاریخ دور و نزدیک و مردانی و حوادثی که در فضای مبهم شعر او چهره نمودند. به مرحله لمس آن کلمات رسید و بخصوص از نظر مکالمات شعری و خط داستانی شعر تجربیاتی فراوان کسب کرد. فصل چهارم شامل دوره ای که دید او را نسبت به شعر به گونه ای محسوس تر از دوره قبل تغییر داد. و در برخی ازشعرها کم و بیش شبحی از فرمی را که بسیار دنبال آن گشته بود دید. اما در دنیاهایی مختلف و با حالاتی متفاوت: اندیشیدن به مفهوم زمان، و ساعتی که به اقتضا در پهنه کویر می ایستد سفری به روستا و آسیابی که خاکستر می شود، حرکتی در غرفه ها و خورندگان و نوشندگانی که به جبر مرگ تن در می دهند و شبها و روزهای مستی و خستگی و تحیر بازیچگان و تمسخر بازیگران. و همه اینها در قالب هایی که از دوره فصل سوم پیش بینی شده بود و اینکه تا یافتن راهی پیشرفته تر تنها راه ادامه کار اوست...
دیوان بینش در سه جلد چاپ شده است. جلد اول اشعاری که از سال 1277 تا 1299 سروده شده؛ جلد دوم آنچه از 25 شهریور 1320 به بعد تراوش یافته و خواهد یافت. اشعاری که تا سال 1277 سروده شده و کودکانه بوده و هزلها و هجوهای زننده و آنچه با مقتضای وقت ناسازگار تصور شود به چاپ نمی رسد. چاپ جلد دوم به مناسبت اینکه راجع به دوره اختناق ادبی و سیاسی بوده و بیشتر مورد توجه جامعه است بر قسمتهای دیگر مقدم خواهد بود.
فرخ با همه علو در شعر، از افتادگی و درویشی خاصی برخوردار است. هر نکته آموختنی را از هر کسی بشنود فرا میگیرد و از پرسیدن پروائی ندارد. در گفتگو با متانت و آرامش خاصی سخن میگوید و اهل جدال و استبداد رای و تعصبی نیست. سیدمحمود فرخخراسانی فرزند سیداحمد جواهری متخلص به «فرخ» سیاستمدار و شاعر معاصر خراسان است. وی در سال ١٢٧٤ش در مشهد متولد شد. مقدمات فارسی و عربی را در مدارس قدیمه آموخت. پس از اتمام تحصیلات مقدماتی وارد حوزه علمیه مشهد شد و نزد علمای مشهور آن زمان ازجمله ادیب نیشابوری (متوفی ١٣٩٦ق) و شیخ محمدحسین سبزواری ادبیات فارسی و عربی را به حد کمال رسانید. فرخ، شعرای اهل ذوق و ادب را تشویق میکرد و خود از صراحت قلم و بیان برخوردار بود. او در تشکیل انجمنهای ادبی در مشهد و همکاری با مطبوعات پیشقدم بود. مدتی تولیت آستان قدس رضوی و استانداری خراسان را به عهده داشت و در دورههای دوازدهم و سیزدهم مجلس شورای ملی به نمایندگی مردم قوچان به مجلس راه یافت. از سال١٣٢٢تا ١٣٢٦ش، معاون نیابت تولیت آستانقدسرضوی بود و چند سال نیز ریاست هیئتمدیره و مدیرعامل شرکت نخریسی و نساجی و برق خسروی خراسان را به عهده داشت. در پایان عمر بیشتر به کارهای ادبی و مطالعه و نگارش پرداخت. چنانکه در سال١٣٥٣ش از طرف دانشگاه مشهد مقام استاد افتخاری دانشکده ادبیات و علوم انسانی به او اعطا شد. اخوانیات و مناظرات محمود فرخ با ملک الشعرای بهار، امیری فیروزکوهی، محمد حسین شهریار، حکمت، رضا گنجهای، افسر، عباس اقبال، کاظم پزشکی شیرازی، عبدالحسین احمدی، فروزانفر، دکتر ناتل خانلری، محمدعلی ناصح، حبیب یغمایی، جمشید امیر بختیار، علی بزرگنیا، ابوالقاسم نوید، مهرداد اوستا، اسماعیل امیرخیزی، اقبال آشتیانی، نیر سعیدی، رهی معیری، جواهری وجدی، باقرزاده بقا، محمودمستشاری، کمال زین الدین، ابراهیم صهبا، ابوالقاسم حالت، سیف الله وحیدنیا، معینی کرمانشاهی و دیگران در این کتاب که با نام «سفینه فرخ» نیز خوانده میشود آمده است.
مؤلف این کتاب مجد خوافی است که جواهر اللغه جارالله زمخشری را نیز به نظم درآورده. روضه خلد به سبک گلستان سعدی در هجده باب به سال 733 قمری نوشته شده. این اثر شامل 420 حکایت و 2140 بیت، اخبار، آیات و احادیث است که به جز دو مورد تمامی ابیات از خود مجد است. وی سفرهای زیادی به نقاط ایران داشته و از مشایخ به نیکی یاد کرده و بی شک خود از عرفا و صوفیه بوده است. محمود فرخ این تصحیح را از روی چهار نسخه به انجام رسانده و نسخه اساس خود را نسخه متعلق به قرن نهم قرار داده است. حسین خدیوجم زحمت نظارت بر چاپ مقابله نسخه های چاپی این کتاب را به عهده گرفته بود که در سال 1345 ش به طبع رسید.