شاید زبان فخیم و استوار ناصرخسرو همراه با لحن جدی و نصیحتبار او برای نسل امروز جلوه چندانی نداشته باشد و نتواند به اصطلاح گفتمانی برقرار کند. در حالی که آثار پرشمار و عمیق او بخشی از تاریخ پربار فرهنگ ایرانی ـ اسلامی است و اشعار او هنوز در دانشگاه تدریس میشود. بنابراین لازم است بیش از پیش با رویکردهای علمی به آثار او توجه شود. نخستین گام در این جهت تهیه فرهنگی از لغات دیوان ناصر خسرو است تا دانشجویان را در خواندن اشعار او رغبت بیفزاید و این کتاب بدین منظور فراهم شده است. مقصود از «واژههای ترکیبی» که در عنوان اصلی این فرهنگ به کار رفته، آن است که از بیش از یک تکواژ اعم از مشتق، مرکب، مشتق مرکب و عبارتهای کنایی ساخته شده باشد. شیوه تدوین این فرهنگ بدین صورت است که نخست مدخل یا خود لغت یا واژه ترکیب به شکل پررنگتر از توضیحات درج شده و سپس تلفظ آن با آوانگاری نشان داده شده است. آنگاه معنای اصلی مدخل آمده و بعد از آن بلافاصله بیت موردنظر درج شده است.
وجود فرهنگهای بسامدی و واژهنما برای آثار ادبی، امروزه دیگر نهتنها امری ضروری بلکه از امور ناگزیر در این باب است. بدون اطلاعات دادهشده در این فرهنگها، هرگونه تحقیق حتی در جزئیات کاستی دارد و قابل اطمینان نیست، چه رسد به تحقیقاتی نظیر سبکشناسی یک دوره یا بررسی تاریخ زبان یا نوشتن تاریخ ادبیات مستند و درست. در این فرهنگ همه واژگان موجود در غزلیات سعدی برحسب حروف الفبا فهرست شده است. کلمات اصلی عنوان قرار گرفته است. در اسم و صفت، صورت مفرد کلمه عنوان قرار گرفته و صورتهای دیگر مثل جمع و معنادار صفت تفضیلی یا در اتصال به ضمیر یا یکی از انواع «ی» بعد از صورت ساده کلمه آورده شده است.
گرچه گویش سبزواری یکی از لهجههای فارسی دری است و سالیان دراز شلاق زبانهای ناهماهنگی چون زبان ترکی، مغولی، عربی و ... را بر شانه خود تحمل کرده و امروزه در قسمت نسبتا وسیعی از خاک ایران تکلم میشود، هرگز نمیتوان آن را از لهجههای دیگر زبان فارسی برتر دانست. وقتی از گویش سبزواری سخن گفته میشود و اختصاصات دستوری یا واژههای آن بررسی میشود، نباید این تصور پیش آید که با یک گویش صددرصد ثابت سروکار داریم و بین افراد مختلفی که با آن گویش تکلم میکنند، وحدت کلمه و لفظ برقرار است. در این کتاب لغات و اصطلاحات گویش سبزواری با شواهدی از اشعار محلی این شهرستان گردآوری شده است.
انقلاب مشروطه يکي از مهمترين عوامل تحول در حوزه سياست، اجتماع، فرهنگ و ادبيات در عصر حاضر به شمار ميرود. از نتايج مهم اين نهضت، تفکيک و تقسيم جامعه ايران به دو دوره سنتي و مدرن است؛ اين تقسيمبندي در ادب مشروطه و معاصر نمود تام و تمام داشته است. از جمله نتايج برخورد سنت و مدرنيسم در عرصه شعر فارسي پيدايي شيوه جديدي موسوم به شعر نيمايي است که همگام با شعر کلاسيک تا امروز جريان دارد. اين جستار بررسي و مقايسه آراي دو شاعر هم دوره، ملک الشعرا بهار به عنوان آخرين نماينده برجسته شعر کلاسيک و نيما يوشيج به عنوان نخستين چهره شاخص شعر مدرن درباره شعر و شاعري است و از جمله اهداف آن نشاندادن کشمکش بر سر سنت و تجدد در حوزه شعر و شاعري ـ که به تبع فضاي کلي جامعه پديد آمده بود ـ است. فرضيه پژوهش حاضر شناخت ميزان تاثيرپذيري بهار و نيما از سنت و مدرنيسم است. نتيجهاي که پس از دستيابي به نقاط اشتراک و افتراق آراي بهار و نيما به دست آمده، نشان ميدهد که تکيه زياد بهار به سنت سبب شده است که وي نوجويي را منحصر به محتواي تازه دانسته، نسبت به عناصر ساختاري شعر نگاهي سنتي و محافظه کارانه داشته باشد؛ اما نيما به سبب آشنايي با ادبيات و مکتبهاي ادبي غربي و احساس ضرورت نوجويي در شعر فارسي به مرور از سنت شعر فارسي فاصله گرفته، به نوآوري همه جانبه در حوزه عناصر ساختاري شعر روي آورده است.
تأمل در متن سامنامه و نشانههايي که در دو داستان فرعي آن ديده میشود، انتقال و تبديل بخشي از اساطير هند را به اين متن حماسي آشکار میکند. اساطير هندي موجود در سامنامه، در متوني از متون هندي ديده میشوند که اولين ترجمههاي در دسترس آنها به عربي و فارسي، کتاب ماللهند ابوريحان بيروني است و سپس در سطح وسيعتر آثاري که از طريق نهضت ترجمه در دوره حکومت تيموريان هند و اوائل دوره صفويه به فارسي برگردانده شدهاند، لذا احتمال قريب به يقين آن است که از طريق اين ترجمهها وارد متون حماسي فارسي شده باشند. اين تحقيق نشان میدهد: اولا نحوه يادکرد و نظم اين اسطورهها در سامنامه، با نوشته ابوريحان متفاوت است. ثانيا سراينده از متن آنها کم اطلاع بوده است و از اين برمیآيد که جامعه مخاطب نيز از اين اسطورهها اطلاعي نداشته و خالي الذهن بوده است. همچنين با توجه به زمان انتقال اين مضامين از هند به ايران میتوان گفت که تاريخ سرايش اين منظومه، اگر سروده يک نفر باشد، زودتر از زمان حکومت جلال الدين اکبر در هند نمیتواند باشد و اگر سروده چند نفر باشد، حداقل آن بخشهايي که نام و اشکال اين اسطورهها در آنها حضور دارد، مربوط به دوره ياد شده است.