در «فرهنگ پهلوی» واژههای آرامی که ازوارش یا هزوارش خوانده میشود، به واژههای ایرانی یا پارسی میانک گردانیده شده است. این واژهها دستهبندی شده و در هر باب یک رشته واژه که با هم پیوستگی دارد، یاد گردیده است؛ در یکم: نامهای خدا و مینویان؛ در دوم: گیتی و آنچه از آن است چون خاک و شهر و خانه؛ در سوم: در آب و رود و زره و جوی و جز اینها؛ در چهارم: در دانهها و میوهها؛ در پنجم: در خورشها و آشامها. نام نویسنده این فرهنگ به دست نیامده است؛ اما بیگمان فرهنگی است از روزگار ساسانیان.
جای یک فرهنگ پهلوی به فارسی که بتواند احتیاجات زبان فارسی را از نظر ریشه شناسی فارسی، شناسی فارسی، شناسایی لغات کهن ادبی، واژه سازی، تتبع در تاریخ زبان فارسی و تحول آن، لهجه شناسی ایرانی و غیره برآورد هنوز در ادبیات فارسی خالی است و در سالهای اخیر که ایرانیان به علوم زبانشناسی و متفرعات آن بیشتر روی آورده اند. این جای خالی بیش از پیش می گردد. فرهنگ پهلوی برای یک ایرانی به منزله فرهنگ های یونانی و لاتینی برای ملل غربی است و با در نظر گرفتن پیوند نزدیکی که زبان فارسی با زبان پهلوی دارد وجود آن برای ادب ایران کاملا ضروری می نماید...
گرچه گویش سبزواری یکی از لهجههای فارسی دری است و سالیان دراز شلاق زبانهای ناهماهنگی چون زبان ترکی، مغولی، عربی و ... را بر شانه خود تحمل کرده و امروزه در قسمت نسبتا وسیعی از خاک ایران تکلم میشود، هرگز نمیتوان آن را از لهجههای دیگر زبان فارسی برتر دانست. وقتی از گویش سبزواری سخن گفته میشود و اختصاصات دستوری یا واژههای آن بررسی میشود، نباید این تصور پیش آید که با یک گویش صددرصد ثابت سروکار داریم و بین افراد مختلفی که با آن گویش تکلم میکنند، وحدت کلمه و لفظ برقرار است. در این کتاب لغات و اصطلاحات گویش سبزواری با شواهدی از اشعار محلی این شهرستان گردآوری شده است.
جای یک فرهنگ پهلوی به فارسی که بتواند احتیاجات زبان فارسی را از نظر ریشه شناسی فارسی، شناسی فارسی، شناسایی لغات کهن ادبی، واژه سازی، تتبع در تاریخ زبان فارسی و تحول آن، لهجه شناسی ایرانی و غیره برآورد هنوز در ادبیات فارسی خالی است و در سالهای اخیر که ایرانیان به علوم زبانشناسی و متفرعات آن بیشتر روی آورده اند. این جای خالی بیش از پیش می گردد. فرهنگ پهلوی برای یک ایرانی به منزله فرهنگ های یونانی و لاتینی برای ملل غربی است و با در نظر گرفتن پیوند نزدیکی که زبان فارسی با زبان پهلوی دارد وجود آن برای ادب ایران کاملا ضروری می نماید...
"گاتها " سرودههای زرتشت نخستین منظومه ایرانی است که از روزگار کهن به جا مانده و در عین حال، کهنترین و مقدسترین قسمت اوستاست .اغلب بخشهای "گاتها "موزون و آهنگین است .این سرودهها که در "یسنا "جای داده شده، سروده زرتشت و پیروان اوست" .گاتها "در اصل شامل 17هایتی (فصل)، 238قطعه و 896بیت و 5560کلمه است .در کتاب "یادداشتهای گاتها"، پورداوود سرود "اهنود"، "اشتود"، "سپنتمد"، "وهوخشتر "و "وهیشتوایشت "را همراه با ترجمه و تفسیر آنها آورده است .کتاب حاوی دو هزار و پانصد و هشتاد و شش یادداشت است .مترجم کوشیده تا برای هر واژه اوستایی واژهای برگزیند که از همان ریشه باشد .ضمن آن که برای هر واژه اوستایی، ترجمه، توضیح و آوانگاری مربوط به آن واژه نیز آمده است .