این کتاب با نگاهی موشکافانه به بررسی آثار اختراع عکاسی بر سبک های نقاشی و هنرمندان بزرگ جهان می پردازد. این بررسی از اولین کاربردهای "اتاقک تاریک" توسط نقاشان اروپایی آغاز شده و تا استفاده متنوع از دست آوردهای جدید عکاسی توسط هنرمندان معاصر گسترش می یابد. همچنین پیدایش سبک های جدید نقاشی که به گونه ای متاثر از تکامل فن عکاسی بوده اند مورد توجه قرار گرفته و آثار هنرمندان برجسته این سبک ها مورد مطالعه و نقد قرار گرفته است. در آخرین بخش این کتاب به تحولات هنر نقاشی دوره قاجار و تاثیر رواج عکاسی بر شیوه نقاشان و مصوران آن روزگار توجه شده است که این مطالب خوانندگان علاقمند را با نکات تازه ای در مورد علل رواج واقع گرایی در بین نقاشان ایرانی آشنا می کند."
کتاب حاضر که به صورت مجموعه ای از مقاله ها انتشار می یابد میتواند گامی به سوی تدوین فرهنگ جامعی درباره تاریخ علوم در ایران به شمار رود. چنانکه در لابه لای صفحات این کتاب ملاحظه میگردد سرزمین کهنسال ما در امر پرورش استعدادها و نیروهای خلاق و متفکر در زمینه های مختلف علوم، در طی تاریخ پر نشیب و فراز خویش پهنه مستعدی بشمار می رفته، تا جایی که در برخی از زمینه های علوم فرزندان بزرگ و سرفراز آن چون رازی، فارابی، پورسینا، خوارزمی، خیام، ابوریحان بیرونی، خواجه نصیرالدین طوسی و ... نقشی اساسی و بنیادی برعهده داشته اند و این وظیفه ملی ما است تا به دور از تعصب و با واقع بینی هرچه بیشتر به بررسی پیشینه علمی سرزمین خود پردازیم باشد که عوامل موثر در امر کسب پیروزیهای علمی میهن خود را در برخی از دورانها و دلایل رکود فعالیتهای علمی و ظهور ننمودن چهره های درخشان را در برخی دیگر از زمانها دریابیم و سپس با آگاهی از جنبه های مثبت و منفی گذشته راه خود را به سوی یک آینده موفقیت امیز در جهت ایجاد محیطی مناسب برای رشد متفکران و محققان ارزنده بگشاییم.
مجموعة حاضر، حاوی سی مقاله با موضوع توسعهنیافتگی استان گیلان است که در مجلة «گیلهوا» بین سالهای 13711379 به چاپ رسیده است. از مطالعة این مقالهها میتوان نتیجه گرفت استان گیلان با دارا بودن کمتر از یک درصد خاک کشور، میتواند بخش عمدة غذای مردم کشور را فقط با استقرار صنایع تبدیلی تأمین کند. ولی با این حال، بازار کار مناسب برای بسیاری از جوانان گیلانی و ایرانی وجود ندارد. شاید بتوان گفت بیکاری، مدیریت غیربومی و فقدان طرحهای ملی از مواردی است که این استان را در زمرة استانهای توسعهنیافتة ایران قرار داده است.
مقاله حاضر در نظر دارد تا به بررسي جايگاه و اهميت خيال و همچنين تاثير آن بر چهرهنگاري در نقاشي ايراني بپردازد. در اين مقاله سعي بر آن است تا با بهرهگيري از تفكر و نگرش عرفاني ايراني و استفاده از آثار منظوم ادبيات پارسي و تطبيق آن با عناصر مورد اشاره در نقاشي ايراني، تحليلي بينامتني ارائه گردد. در هر بخش نيز مستندات تصويري از مكاتب مختلف نقاشي ايراني ارائه شده است تا به روشنشدن اين امر كه هنر تصويرگري ايران همواره و در طول تاريخ خود بهرهمند از عنصر خيال بوده و با توسل به اين تفكر خالق جهاني مثالي شده است، كمك نمايد. بدين منظور در بخش نخست به خيال و جايگاه آن در نقاشي ايراني پرداخته شده و در بخشهاي ديگر مقاله عناصر خيالي و مثالي ادبيات با چهرهنگاري نقاشي ايراني تطبيق يافته است. نتيجه حاصل از تحقيق آنکه، نقاشي ايراني با بهرهگيري از نمادها و نشانههاي نهادينه شده در ادبيات منظوم که برآمده از نگرش خيال محور شاعران بوده به خلق انسانآرماني و مثالي خود پرداخته، چنانکه اين مشخصه را تا نقاشي نيمه نخست قاجار در سده سيزدهم هجري قمري به وضوح ميتوان شاهد بود.