کتاب گرانسنگ «ترجمه تفسیر طبری» ترجمهای است از تفسیر کبیر محمد بن جریر طبری که در زمان سلطنت منصور بن نوح سامانی (350 ـ 360) به وسیله هفت تن از دانشمندان قرن چهارم ترجمه شده و از کهنترین تفسیرهای قرآنی به زبان فارسی است. این کتاب دربرگیرنده لغات و تعبیرات بسیار زیبا و کهن پارسی است که با دقت بسیار در برابر کلمات وحی الهی گذاشته شده و از جهات گوناگون از جمله زبانشناسی، فقهاللغه فارسی، زبان و ادبیات فارسی، ترجمه قرآن، تاریخ تحول لغات و ... حائز اهمیت است. این کتاب شامل دو بخش است؛ بخش اول فرهنگ لغات قرآنی به فارسی است که از روی متن پارسی کتاب «ترجمه تفسیر طبری» برگزیده و در برابر کلمه قرآنی گذاشته شده است و بخش دوم فرهنگ فارسی به لغت قرآنی است که نخست کلمه با ترکیب فارسی ذکر شده و در مقابل آن کلمه قرآنی آورده شده است که کار یافتن مفاهیم قرآنی را برای محققان و پژوهشگران آسان نموده است.
موضوع کتاب سراج اللغه، اشعار فارسی و عربی مربوط به لغات قرآن یا به نظم درآوردن لغات قرآن کریم است که توسط سیدمحمدتقی مدنی اصفهانی چهارسوقی تالیف شده است
این واژه نامه مربوط به قرآن خطی آستان قدس رضوی به شماره 4 است، در این فرهنگ نامه کوشیده شده است مه تمام معانی مختلفی که برای یک لغت قرآنی آمده است بیاورد و آن را با همان ضبط فارسی که در متن نسخه است نشان می دهدکه نظیر آن در فهرست چاپ سوره مائده و نیز در بخشی از قرآن شماره 1 به خط ثلث دیده می شود. این نسخه خطی که مربوط به آستان قدس رضوی است یکی از نسخه های بدیع و پربهاست که از دورانی بسیار دور باز مانده است. شیوه خط و نوع کاغذ و چگونگی و اسلوب تذهیب و رنگ هایی که برای علائم و اعراب گذاری و اشکال به کار رفته است نشان می دهد که نباید از قرن ششم فروتر باشد. ترجمه فارسی آن ویژگی هایی دارد که از این قدیم تر و کهن تر می نماید. خاصه در ششیوه نگارش به تفسیر طبری که در نیمه قرن چهارم نوشته شده است، بسیار شباهت دارد....
در مورد این گزیده با توجه به این شعر که "شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت" است و انتخاب غزلهایی که بین غزلها کاری بس دشوار می نمود، با توجه به روایی بعضی از غزلها در اذهان و با عنایت به کلیدی بودن بعضی از این غزلها این صد و ده غزل انتخاب و شرح شد، به طوری که اگر کسی این صد و ده غزل را با دقت با شرح آنها بخواند تا حدودی می تواند تمامی غزلهای حافظ را بفهمد و شرح کند. در اول، وزن هر غزل و بحری که در آن سروده شده، ذکر شده و احیانا در مورد ارزش موسیقایی این وزن نیز بحث شده است. با توجه به مآخذ موجود و دیوان شاعران پیش از حافظ، تا حد امکان شاعرانی که در ان وزن و قافیه غزل یا غزلهایی داشته اند ذکر و مطلع غزلها اورده شده است. در صورتی که شاعری پیش از حافظ یا بعد از او، مضمون بیت او را آورده است، شعر و شاعر آن شعر ذکر شده است. لغات و ترکیبات و کنایه ها و استعارات بر اساس معتبرترین بیت او را آورده است، شعر و شاعر آن شعر ذکر شده است. لغات و ترکیبات و کنایه ها و استعارات بر اساس معتبرترین فرهنگها معنی شده و احیانا معنی خاصی که حافظ از انها اراده کرده است بیان شده است. مفهوم عرفانی لغت، یا بیت، تا آنجایی که به افراط و تفریط کشیده نشود، ذکر شده است. تلاش شده که شعر حافظ با شعر حافظ معنی شود مضمونی را که حافظ در ابیات دیگر آورده است، در کنار بیت مورد نظر ذکر شود تا خواننده توسّع و گستردگی آن و مفهوم و مضمون را در شعر حافظ دریابد
فرهنگ نوادر و لغات و ترکیبات آثار عطار نیشابوری، اثر رضا اشرفزاده، پژوهشی است در شرح لغات و امثال و حکم و تعبیرات و مآخذ قصص و حکایات عطار نیشابوری. در مقدمه، ضمن اشاره به انگیزه نگارش کتاب، به بیان برخی از ویژگیهای آن، پرداخته شده است. بدون شک آثار عطار، از مهمترین آثار صوفیانه قرن ششم و هفتم هجری است، اما آنچه در این آثار شایسته دقت نظر و توجه بسیار است، زبان شعری این شاعر وارسته و عارف است. نویسنده، معتقد است: زبان عطار، همان زبان سنایی است، جز اینکه زبان عطار در مثنویهایش، زبان همهفهمی است؛ زبانی است که میتوان گفت، صوفیان آن دوره - که سواد چندانی هم نداشتند - و مردم عادی، آن را کاملا میفهمیدند. این زبان از یک جهت زبانی ساده و عامیانه است، ولی زیبایی این زبان در همین عامیانه بودن و ساده بودنش است. همین زبان است که بهوسیله صوفیه و همانندان عطار، سد مقاومی در مقابل گسترش زبان عربی در قرن ششم و هفتم شد. بهوسیله سرودههای این بزرگواران بود که مردم عادی و کمسواد، آنچه را میبایست بفهمند، میفهمیدند و حتی راه خویش را میجستند. با حکایات ساده و زبان سادهتر کسانی چون سنایی و عطار و مولوی بود که یک رشته ادبیات - خصوصا نظم - به وجود آمد که امروزه به نام «شعر صوفیانه» مشهور است که خود شعبهای عظیم از آثار ادبی فارسی است. به باور نویسنده، به هر مقدار که زبان مثنویهای عطار ساده است، زبان عزلیات و رباعیات او، فاخر و استوار و متین و محکم است. عطار در غزلیات و رباعیات، شاعری است عارف و در مثنویها، عارفی است شاعر و در هر دو صورت، این زبان آکنده است از لغات زیبای فارسی و ترکیبات بدیع دلنشین که بعضی از آنها، مخصوص به خود عطار است و بس. به اعتقاد وی، این زبان وقتی پرمایهتر و رساتر میشود که از یک طرف، با استعارات و کنایات لطیف میآمیزد و از طرف دیگر، از معانی بلند قرآنی و غنای گفتار رسول خدا(ص) و اولیای دین و بزرگان شریعت و طریقت و تعبیرات زیبای عامیانه مایه میگیرد و ایهامی که لازمه آثار عرفانی است، بدان عمق میبخشد. در اینجاست که زبان عطار، تبدیل به تازیانه اهل سلوک میشود و گرمروان طریقت را شتابان به پیش میراند. به باور او، زبان عطار در هر صورت، زبان خراسانی و شعرای خراسان است، با تمام خصوصیات آن؛ بنابراین بعید نمینماید اگر به کلماتی چون انمودار، اشنوده، ایدر، اومید، جوامرد و جوامردی، چرشت، بل= بهل، دوتاه، رستخیز، بشولیدن، بیوسیدن، سکیزیدن، اشناب، شیناب و... و ترکیباتی زیبا چون آباندیش، آبباز، آبخواه، آبخیز، آویزکینی، آویزگاه و آه آتشپاش و... و کنایاتی چون دندان نمودن، دست در فریاد داشتن، جامه در چنگ گرفتن، بر نقره افتادن، از دست به دسته افتادن و... برخورد میکنیم که حکایت از غنای زبان شعری عطار میکند. حال این زبان فنی و زیبا و ساده، وقتی که آتش عرفان و عشق الهی، به آن گرمی و حرارت میبخشد، چنان آتشی در روح بهپا میکند که کمترین شعلهاش، تمام خودیها و خودبینیها و خودمحوریها را میسوزاند و دنیا را بر دل سرد میکند...