گئورگی پلخانف ؛ نظریه‌پرداز مارکسیست روس، بنیان‌گذار جنبش مارکسیستی در روسیه و برای سال‌های متمادی، نماینده و مدافع اصلی آن بود. او همچنین از بنیان‌گذاران حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه بود و بعد از انشعاب در حزب، او به مِنشویک‌ها (حزب اقلیت) پیوست، اما همواره سعی در ایجاد اتحاد بین دو حزب داشت. پلخانف معتقد بود که جوامع بشری به ویژه جامعه روسیه برای پیاده کردن موفقیت‌آمیز مارکسیسم هنوز «نارس» بوده و سرمایه‌داری باید ابتدا رشد کند تا سوسیالیسم ممکن گردد و از همین رو با دولت شوروی مخالف بود. مهم‌ترین آثار او عبارتند از: «آنارشیسم و سوسیالیسم»، «تاریخ از نگاه یکتاشناسان»، «تاریخ ماتریالیسم»، «حقایق منطقی»، «اهمیت مطالعه تاریخ از نظر تحولات اندیشه»، «نقش فرد در تطور تاریخ» و آخرین تالیف او «مسائل اساسی مارکسیسم».

منابع مشابه بیشتر ...

65805cb3b6049.jpg

پنجاه متفکر بزرگ معاصر: از ساختارگرایی تا پسامدرنیته

جان لچت

نویسنده این کتاب به صراحت اقرار می‌کند که مشروعیت آن بیشتر از هر چیزی از اثر مشهور دانیل کالاهان با عنوان "پنجاه فیلسوف کلیدی" (۱۹۸۷) الهام گرفته است. اگرچه تفاوت‌های معینی این اثر را از سایر آثار مشابه متمایز می‌سازد؛ کالاهان باید فیلسوفانی را در طول تاریخ فلسفه انتخاب می‌کرد که نیز به عنوان شخصیت‌هایی شناخته‌شده در میان عموم مردم بودند، مثل فیگورهایی چون افلاطون و هابز یا سارتر. با این حال، انتخاب جان لچز فیلسوفان معاصری که گاه هنوز تا شهرت فاصله داشتند بود. به علاوه، سوال تکراری در مورد تشکیل مجموعه "پنجاه متفکر کلیدی" بیش از سایر آثار مشابه مطرح شد: آیا توافقی در مورد انتخاب متفکران و فیلسوفان وجود دارد که بعضی از آن‌ها هنوز هم در زمان تدوین این اثر در دسترسند؟ به عبارت دیگر، آیا در واقع اسامی مهم‌ترین فلاسفه معاصر در این لیست محل دارند یا می‌توان اسامی دیگری را نیز در نظر گرفت؟ این چالش خود باعث جایگزین شدن اسامی چون آگامبن، بادیو، برگسون، باتلر، دریدا، هایدگر، هوسل، ماتراورز، ویریلیو و ژیژک در ویرایش دوم این کتاب شده است. از دیدگاه نویسنده، مبنای کار او نیز در انتخاب‌های روشن‌کننده و آموزندهٔ آثار بوده است. لچز پنجاه متفکر کلیدی معاصر را در ده گروه تقسیم‌بندی کرده تا تفکرات آن‌ها را درک کنیم: ساختار‌گرایی ابتدایی، فنومنولوژی، ساختار‌گرایی پسااستراکچرالیسم، نشانه‌شناسی، فمینیسم موج دوم، پسامارکسیسم، مدرنیته، پسامدرنیته و در نهایت تفکرات الهام‌گرفته از زندگی. امیدواریم این تقسیم‌بندی به خوانندگان در درک جهت‌گیری‌های فکری متفکران و همچنین درک کلی از معنا و مفهوم این مجموعه کمک کند.

638f4f8c77d38.jpg

فصولی از تاریخ مبارزات سیاسی و اجتماعی ایران (جنبشهای چپ)

ضیاء الدین الموتی

اگرچه مطالعه حزب و تحزب در ایران معاصر آینه کامل و شفافی از جریان های سیاسی ارائه نمی دهد، فصل مهمی از جریان شناسی سیاسی را در بر دارد. علاوه بر اینکه بسیاری از جریانات سیاسی و فکری ایران معاصر در قالب احزاب بروز پیدا کرده اند، این مطالعه سبب شناخت بهتر سایر جریانات سیاسی غیرحزبی نیز می شوند. هرچند در کشوری چون ایران، مقوله های مدرنی مانند حزب فاقد بستر اجتماعی و زمینه های فکری و فرهنگی لازم بوده و در تضاد با زیرساخت های سنتی جامعه دچار هزارگونه کم وکاستی شده است، سیر تحزب در ایران را در مجموع نمی توان کاملاً منفی دانست؛ به گونه ای که در دوره هایی از تاریخ این کشور حزب گرایی و فعالیت حزبی به شدت جامعه را فراگرفته است. مفهوم و معنای واژه‌ی «چپ»، چنان گسترش تاریخی و سیاسی و ایدئولوژیکی پیدا کرده که برای استحصال معنای آن می‌باید ارجاعات و توضیحات بسیاری در نظر گرفت و مطرح کرد. این اصطلاح، به‌ صورت مجازی و کنایی، اشاره دارد به کلیّه‌ی نیروهای مارکسیست یا رادیکالیست در عرصه‌ی سیاست و تحزّب. بنابراین، خاستگاه تاریخی چپ را نیز می‌توان در میان اپوزیسیون سراغ گرفت. اپوزیسیونی که تقریباً یک و نیم دهه بعد از پیدایش نخستین احزاب کمونیستی روسیه در ایران ظاهرشده و به تدریج خود صاحب سازمان و امکانات و تجارب و تئوری‌ها و رهبران و هوادارانی شد. نخستین تشکّل‌های چپ مارکسیستی در ایران، نخستین حزب کمونیست آسیایی نیز محسوب می‌شد. چندسالی پیش از حزب کمونیست چین و یک دهه پیش از کمونیست‌های ویتنامی و هندی و دو دهه زودتر از کمونیست‌های عرب در خاورمیانه‌ی عربی. بنابراین می‌توان فهمید که ریشه‌های این پدیده‌ی سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، تا چه حد در ایران قدمت دارد. هم­چنین می‌توان دانست که ایرانیان به دلیل فراستی که داشته‌اند، چگونه سریع‌تر از بقیّه‌ی آسیاییان وارد مهم‌ترین بازی‌های تاریخ ‌شده و برای هضم و فهم آن کوشیده‌اند. مساله بر سر صحیح یا غلط بودن یک راه یا ایده نیست، بلکه تجارب فراتر از قدرت انسان‌هاست که گاهی با هجوم خود به یک جامعه، وضع کلّی آن را دگرگون و مسیر تحقق جریان تاریخی را به گونه‌ای خاص تعیین می‌کند. کمونیسم ایرانی، سرگذشت غریبی دارد و می‌توان از دل آن عبرت‌های بسیاری اندوخت و به‌کار گرفت تا در آینده اشتباهات و سهوها و گناهان آنان متوّلد و مکرر نشود. این خطاها نه فقط به بهای نابودی بخش قابل توجهی از نیروهای آرمان‌گرا و جوان و تحصیل کرده‌ی کشورمان رخ داده، بلکه هزینه‌ و فرصت بسیاری را نیز روی دست ما نهاده و زمان مفید زیادی را از جامعه‌ی ایران سلب کرده است. بنابراین ضرورت دارد که به دقت در این تاریخ ناپالوده و عجیب تفحص و تحقیق صورت‌گیرد،‌ شاید زوایای پنهان آن به کلی آشکار شده و سهم و موقعیت هریک از بازیگران خیزش و جنبش کمونیستی در ایران مشخص گردد. خوشبختانه بسیاری از برجستگان و عناصر جریان چپ ایرانی در طول یک سده‌ی گذشته، لب گشوده و از منظر خاص خود، قصّه‌ی چپ در ایران را بازگفته‌اند، اسناد و مدارک بسیاری هم به چاپ رسیده است و برخی از موّرخان خبره و تحلیل‌گران جامعه‌شناسی هم آثاری درباره‌ی درک علل و نتایج نهضت چپ کمونیستی در ایران تحریر و منتشر کرده‌اند.... پانوف (با نام مستعار تانه ) ، از مبارزان نهضت مشروطیت ایران . از تاریخ تولد و مرگ و زندگی خصوصی او چیزی دانسته نیست . اصلاً ارمنی و از اهالی بلغارستان بود که به قولی تابعیت روسیه را داشت . پدرش در زندان عثمانی مرد و خواهر و برادرش به دست ترکان کشته شدند و خود او پیش از سفر به ایران ، در مقدونیه جزو دستت موزیک و کارمند ادارت مالیه و عضو حزب سوسیال دموکرات روسیه بود... پانف در واقعت باغ مدیریه در 16 محرم 1327 که به کشته شدن آقابالاخان سردار افخم ، حاکم مستبد گیلان ، منجر شد نقش بسزایی داشت و کمیتت ستار که برای انتظام امور و حمله به تهران تشکیل شده بود، کمیسیون مخفی جنگ را با عضویت ابراهیم خان منشی زاده ، معزالسلطان ، سیدعلی مرتضوی ، یپرم ، والیکو گرجی ، احمد صادقف (قازان چاپی ) و پانف تشکیل داد...