دکتر مظفر بقایی کرمانی (1366 ـ 1290) یکی از بحثانگیزترین چهرههای سیاسی ایران بوده است. اسناد کتاب دوجلدی مربوط به دکتر مظفر بقایی، از شهریور 1328 آغاز شده است. در این ایام، عمر دوره پانزدهم مجلس شورای ملی خاتمه یافته و نمایندگان آماده انتخابات دوره شانزدهم شدند. آخرین سند جلد دوم این مجموعه، با سند آبان 1357 پایان یافته است. در این سند گزارش ساواک از حزب زحمتکشان و نظر اعضای این حزب نسبت به دکتر بقایی در این مقطع مشخص شده است. این اسناد دربردارنده مکاتبات و گزارشهای فرمانداری، شهربانی، ستاد ارتش، رکن دوم، ساواک و ... از فعالیتهای دکتر مظفر بقایی است. اسناد این کتاب تنها گوشهای از فعالیتهای دکتر بقایی است که از دید مراکز گزارشکننده مخفی نمانده، در حالی که بسیاری از فعالیتها به سرانجام رسیده و آنها از کموکیف آن بیخبر ماندهاند.
این کتاب مشتمل بر تعداد فراوانی خاطره است که به طور عمده به دوران پهلوی مربوط می شود. برخی از آن خاطره ها درباره با رجال سیاسی دوران مشروطه است؛ البتّه خاطره ها (به نوشته مؤلّف) بیش تر بر پایه مشاهده های نویسنده بوده و با بهره گیری از حافظه خویش، آن ها را تنظیم کرده است. آقای ابراهیم صفایی به منظور شناساندن بیش تر نهضت مشروطه، به تدوین شرح حال مؤثّرترین افرادی که در آن سهم داشته اند، همّت گماشته است. وی در زمینه مشروطه، کتاب های بسیاری نوشته و در اختیار محقّقان و عموم قرار داده است. برخی آثار صفایی، به طور کامل جنبه سندی و برخی دیگر صبغه تاریخی تحلیلی دارند. در این مقاله، پس از معرّفی مختصر آثار منتشره شده وی، کتاب رهبران مشروطه که یکی از مهم ترین کتاب های او است، بررسی می شود. برخی از نکاتی که درباره این کتاب ذکر می شود، به دیگر تألیفات وی نیز قابل تسرّی است. از آن جا که آثار این نویسنده، خطّ خاصّی در تاریخ نگاری مشروطه به شمار می رود، تحقیق حاضر می تواند یکی از جریان های تاریخ نگاری این برهه زمانی مهم را به پژوهشگران تاریخ معاصر ارائه کند، و نیز گامی هرچند کوچک در جهت شفّاف سازی منابع تاریخی بردارد.
رضا علي ديوان بيگي ؛ وكیل مجلس، سناتور، استاندار، در 1272 متولد شد. بعد از انجام تحصیلات مقدماتى وارد مدرسهى سیاسى گردید و دورهى آن مدرسه را پایان داد و به استخدام در وزارت امور خارجه درآمد. در جنگ جهانى اول كه عدهاى از ایرانیان مهاجرت كردند و دولت موقت تشكیل دادند، دیوانبیگى هم جزو آنها بود. چندى در كرمانشاه و حلب و موصل و استانبول به سر برد، مدتى هم در قفقاز اقامت گزید. پس از مراجعت به ایران، مجددا وارد وزارت امور خارجه شد و به ریاست اداره رسید. بعد از كودتاى 1299 به داور پیوست و عضو حزب رادیكال گردید و خود را كاندیداى نمایندگى مجلس نمود. در دورهى پنجم با كمك داور و تیمورتاش، از بلوچستان وكیل مجلس شد و به انقراض قاجاریه راى داد. در مجلس موسسان نیز عضویت پیدا كرد. در ادوار ششم و هفتم نیز نمایندهى مجلس بود تا به پیشنهاد تیمورتاش و حمایت داور، حكمران گیلان گردید. چند سالى حاكم آنجا بود، بعد به حكومت مازندران منصوب شد، بعد حكمران خوزستان شد. بعد از سال 1320 استاندار گیلان و سپس استاندار خوزستان گردید. در انتخابات دور اول مجلس سنا از خوزستان سناتور شد. در دورهى دوم سنا همچنان سناتور بود. وى مردى باسواد و نویسنده و حراف بود. در مجلس سنا از لوایح دولت تنقید مىكرد و از طرف مجلس سنا عضو كمیسیون خلع ید به شدت مخالفت كرد. همچنین جزو مخالفین قرارداد نفت با كنسرسیوم بود. مجموعه نطقهاى وى در مورد نفت چندین بار به صورت كتاب، چاپ و منتشر گردید. از سال 1336 كه مجلس سنا وضع دیگرى پیدا كرد، او را سناتور نكردند. وى در ایام بازنشستگى، به تحریر خاطرات خود پرداخت. مقالات متعدد و مستندى در مورد قرارداد 1919 و وثوقالدوله در سالنامهى دنیا انتشار داد كه حاوى نكات ارزندهاى بود. كتابى به نام سفر مهاجرت تنظیم و انتشار داد كه در نوع خود حائز اهمیت است. وی سفر گروهی از آزادی خواهان به بغداد و عثمانی و تشکیل دولت موقت شرکت داشت. وی با تیزبینی خاصی به تحلیل وقایع عثمانی پرداخته و ریشه های تفکر پان ترکیسم دولتمردان عثمانی و بهانههایی را که آنان برای اعمال وحشیانه و خشونت بار خویش میآورند مورد بررسی قرار داده است. او در یادداشت های دوران زندگی سیاسی خود دربارۀ ترک های جوان می نویسد: «آن موقع امور ترکیه در دست فرقۀ ترک اجاقی یا به عبارت دیگر ترک های جوان می بود. رهبری این فرقه تندرو را طلعت پاشا و انور پاشا به عهده داشتند. یکی به اصطلاح روز وزیر اعظم بود،یعنی نخست وزیر و دیگری وزیر جنگ و هر دو فرمانروای مطلق. اینها شش سال قبل از شروع جنگ جهانی اول به اتفاق جمال پاشا، انقلاب راه انداختند. سلطان عبدالحمید مستبد را وادار به صدور فرمان مشروطیت نمودند. بعد او را کنار گذاشتند، سلطان محمد درویش و گوشه گیر را خلیفه کردند و خود حکومت را در دست گرفته برای انجام اصلاحات داخلی اتصالاً از دولت امپراتوری آلمان کمک مالی و فنی دریافت نمودند. آن قدر که بر اثر نفوذ مستشاران آلمانی عاقبت دولت عثمانی مجبور شد به طرف داری از دولت آلمان با روس و انگلیس بجنگد. مرام فرقه ترک اجاقی از این قرار بود: اول: حفظ مملکت پهناور عثمانی در مقابل تحریکات دول استعمار طلب اروپایی دوم: اجرای پان ترکیسم یعنی احیاء و اشاعۀ فرهنگ ترکی در مناطق ترک زبان و سرانجام انضمام آن مناطق به امپراتوری عثمانی سوم: گسترش نفوذ خلیفۀ عثمانی در ممالک اسلامی که به این ترتیب عثمانی به اوج قدرت برسد». دیوان بیگی، که خود شاهد تبعید ارمنیان و وضع غم انگیز آنان بوده است، گوشهای از ماجرای تبعید را نیز شرح میدهد و میگوید: «اکنون می دانیم که این تبعیدها پایان و مقصدی ندارد بلکه هدف این بود که قربانیان در جریان این آوارگی ها زیر پوشش تبعید نابود شوند. در آن سفر چیزی که مایۀ تأسف و تحیر گردید جریان کوچ چند صد هزار خانواده نگون بخت ارمنی که پس از وقوع قتل و غارت ارامنه در ولایت وان جدا شده بودند و اکثراً پیر زن و زن و بچه پا برهنه و گرسنه بودند که سربازان ترک آنها را در زیر آفتاب سوزان پای پیاده در بیابان ها می گرداندند». یادداشت های دیوان بیگی هنگام ورود به بادکوبه، در عین حال که بیان گر خشونت های عثمانی در قبال ارمنیان است، نشان می دهد که کارپردازان حکومت چگونه از این دستاویز، یعنی ادعای خیانت ارمنیان به امپراتوری عثمانی، به بهترین وجه بهره برداری می کردند. «در اواخر تابستان قشون ترک موفق گردید بادکوبه را بگیرد. من، بیست و چهار ساعت بعد، شبانه با یک قطار سرباز بر عازم آن شهر شدم ... صبح آن شب آفتاب تازه طلوع کرده بود که از ایستگاه راه آهن بادکوبه با کمک دژبانان ترک، یک درشکه مرا به قنسولخانه ایران رساند.شهر خالی از جمعیت به نظر می آمد.در بعضی نقاط تعفن اجساد ارمنیان کفن و دفن نشده هوا را مسموم نموده بود». دیوان بیگی، که خود از شقاوت عثمانیها نسبت به ارمنیان متأثر شده بود، در ملاقات با رئیس ستاد لشکریان عثمانی به این جنایات اعتراض میکند. شرح این ماجرا در جلد اول یادداشتهای دوران زندگی وی چنین آمده است: « هنوز در گوشه و کنار شرح کشتن ارمنیها با شقاوت و قساوت ادامه دارد تروریست های محلۀ کارگران نفت (چونی گورود)، که آنها را قورشچی مینامند، اطفال بی گناه ارمنی را کت بسته ردیف به زانو می نشاندند و شرط میبستند که هرکس بتواند با یک ضربه قمه سر از تن آن فلک زدهها جدا کند هزار منات، یعنی یک تومان، جایزه میگیرد»
دکتر مظفر بقایی کرمانی (1366 ـ 1290) یکی از بحثانگیزترین چهرههای سیاسی ایران بوده است. اسناد کتاب دوجلدی مربوط به دکتر مظفر بقایی، از شهریور 1328 آغاز شده است. در این ایام، عمر دوره پانزدهم مجلس شورای ملی خاتمه یافته و نمایندگان آماده انتخابات دوره شانزدهم شدند. آخرین سند جلد دوم این مجموعه، با سند آبان 1357 پایان یافته است. در این سند گزارش ساواک از حزب زحمتکشان و نظر اعضای این حزب نسبت به دکتر بقایی در این مقطع مشخص شده است. این اسناد دربردارنده مکاتبات و گزارشهای فرمانداری، شهربانی، ستاد ارتش، رکن دوم، ساواک و ... از فعالیتهای دکتر مظفر بقایی است. اسناد این کتاب تنها گوشهای از فعالیتهای دکتر بقایی است که از دید مراکز گزارشکننده مخفی نمانده، در حالی که بسیاری از فعالیتها به سرانجام رسیده و آنها از کموکیف آن بیخبر ماندهاند.
بعد از کودتای 1299 تاریخ ایران وارد مرحله دیگری از حیات خود شد. دورهای که هر روزش نمایانگر دخالتهای ابرقدرتها در امور سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ما بوده است. دولتهای سرسپرده به مطامع غرب، در طول تاریخ معاصر عامل اجرایی این سیاستهای استعمارگرانه بودند. این کتاب مروری است بر زندگی سیاستهای علی امینی یکی از چهرههای معروف وابسته به قدرتهای استعماری در ایران. وی از ابتدای شروع زندگی سیاسی خود تلاشش در راستای سمتوسو دادن ایران به طرف آمریکا و انگلیس بوده است. علی امینی ریشه در خاندان قاجار دارد و در مقاطع حساس تاریخ معاصر ایران به کمک سیاستهای خارجی شتافته است. او پس از عبور از مراحل گوناگون سیاست و گذشتن از مشاغل وزارت، به نخستوزیری برگزیده شد و در همین مدت نسبتاً کوتاه صدارت با نطقهای آتشین بگیرد و ببندهای بیسابقه عدهای از رجال سیاسی، اداری و نظامی و جنجالهای فراوان و پر سروصدایی برانگیخت و همین کارهای فوقالعادهاش، خوراک برای مطبوعات داخلی و سوژههای مهمی را برای جراید و مجلات خارجی فراهم آورد.