نخل های سوخته مجموعه چند گزارش سفر به مناطق مرزی کشور است ... گذار از خرمشهر، آبادان اهواز ... چشم و دل را از تازگی ها ر نمی کند. هر گوشه از خاک مرزنشینان کشور هزار قصه تاریخی در خود نهفته دارد. دردها و آلام در این مناطق، کهنه و عمیق است... هنگامی که از چند شهر مرزی کشور برای اولین بار گذر کردم، کلمه محرومیت در فرهنگ شعور و ادراکم رنگ باخت، هزاران معنا پیدا کرد. چگونه می توان شهروندان محروم را که از فرط بی پناهی قانون شکنی می کنند، سرزنش کرد؟ اصلا قانون در زندگی افراد محروم، واجد کدام معناست؟ آنان که از فرط محرومیت مالی دل به دریا می زنند، قاچاق می کنند و آنان که از فرط محرومیت معنوی سر به کوه و بیابان می گذارند هر دو به تکدی می روند. هر دو خطر می کنند.... هر دو در بزنگاه تاریخ معاصر ایران وامانده اند، غریب و سرگردان، هر دو چشم انتظار ایستاده اند... راستی برای منتظران چه سوغاتی در راه است؟
در ادبیات دراماتیک نهتنها کلام، یعنی جملهها و مکالمه اشخاص بازی، بلکه سکوتهایشان همراه با ژستها و حرکتها میتوانند بسیار گویا باشند و القاحکننده مفاهیم و مقاصدی که تماشاگر آن را درک میکند؛ اما در ادبیات داستانی چنین سکوتهای معنادار به دشوار از سوی نویسنده معنا پیدا میکند. در این کتاب ابتدا پیشینهای از ادبیات دراماتیک گفته شده و سپس درباره موضوعات ادبیات دراماتیک از قبیل تراژدی، کمدی، فارس، ملودرام، طنز دراماتیک، کمدی تراژیک و کمدی گروتسک مطالبی مطرح شده است.
کتاب حاضر دربرگیرنده انواع شعر و قواعد آن است، برای دانشجویان رشته زبان و ادبیات فرانسه در مقطع کارشناسی به عنوان منبع اصلی درس "انواع شعر فرانسه" به ارزش 4 واحد و دروس شعر قرن 19 و شعر قرن 20 هریک به ارزش 2 واحد در مقطع کارشناسی ارشد تدوین شده است
اين گفتار به بررسي اصول سبكشناختي ادبيات نمايشي معاصر ميپردازد و تفاوتهاي آن را با متون كلاسيك بررسي ميكند. يكي از اين اصول وحدتهاي سه گانه ارسطو و قواعد دست و پاگير نمايشي است كه به فراموشي سپرده شده است. گويي تمام معيارهاي تئاتر كلاسيك، همچون كنش، شخصيت و گفت و شنود، به نوعي شالودهشكني مبتلا گشتهاند و زمان نيز تداوم خطي و مستقيم خود را از دست داده است. متن نمايشي معاصر، ساختاري از هم گسيخته دارد، از مسايل روزمره سخن ميگويد و درد جامعه امروز را بيان ميكند. در اين مقاله نويسنده اين تفاوتهاي ساختاري و محتوايي را با نگرشي مقايسهاي از منظر جامعهشناسي در نمايشنامه ايراني نگين، اثر حميد امجد بررسي ميكند. بحث نويسنده اينست كه در اين نمايشنامه، واقعيتهاي اجتماعي تنش زا بر ساختار دوراني نگين تاثير گذاشته است و اين امر امكان هر گونه رهايي شخصيتها را نفي ميكند. در ادامه بحث، براي روشنشدن نوآوريهاي اين اثر، نمونههايي از تئاتر فرانسه ارائه شده است.