در این مقاله پس از بررسی فرایند شکلگیری فن معارضه و سیر تحول و تطور آن در ادبیات عربی و فارسی، به مقایسه تطبیقی معارضات عربی و معادلهای آن در ادبیات فارسی میپردازیم. فرضیه مقاله این است که معارضات در ادب فارسی مثل بسیاری از قالبهای شعری از ادبیات عربی نشئت گرفتهاند و مسئله بنیادی این مقاله، چگونگی و میزان شباهتهای این دو فن در ادبیات عربی و فارسی است. در این راستا ابتدا اصل فن معارضه را از منظر معانی لغوی و اصطلاحی بررسی و به دنبال آن معادلهای این فن در شعر و نثر عربی و فارسی را معرفی میکنیم. در این قسمت مباحثی نظیر اقتفا، استقبال، نقیضه، نظیره، تخمیس و تضمین را به عنوان مشترکات ادبی دو زبان عربی و فارسی همراه با شواهد هریک میآوریم و در پایان با نگاهی تحلیلی به ارزیابی این گونه سرودهها و پیامدهای آنها میپردازیم.
به منظور خاصی دیوان شاعران ژرف نگر و خیال پرداز زبان شیرین پارسی را مطالعه میکنم. هرچه در فراخنای آسمان اندیشه این شاعران که چون نقاشی پیره دست تمام مظاهر و جلوه های زندگی را با نوک قلم ترسیم کرده و میکنند بیشتر مجال پرواز مییابم بیش از پیش، از اینهمه جلوه گریها دستخوش حیرت و سرگشتگی میشوم. توجه به حقیقت مطلق، بازگشت به ابدیت، پاکی و پرهیزگاری، وحدت و یگانگی، مردی و مردانگی، نیاز به دوستی و صفا و وفا، رشک و غیرت، شادکامی و ناکامی، بی نیازی و بی اعتنایی به جهان گذران و ... که هریک فصلی است دلکش در کنار زیباییهای مطلق و طبیعی و دست نخورده، در طول تاریخ هزار ساله ادب فارسی شاهکارهایی آفریده که در جهان آفرینش بینظیر و مانند است. به حقیقت دقیقه و نکته ای نیست که از ذهن خلاق و نقش آفرین شاعران این سرزمین به دور مانده باشد. یکی از فصلهای دل انگیز شعر فارسی مناظره هایی است که از زبان همه و همه گفت و گو میکند. آنچه در ضمن مطالعه مرا جلب و جذب نمود همین گفت و گوهاست که حقیقتا شیرینتر از قند مکرر بر مذاق جان مینشیند و مرا حیف آمد یادداشتهایی را که برداشتهام از دید صاحبنظران دور بماند. ناگفته نماند: شعرهایی انتخاب شده که با گفتم-گفتا-گفت آغاز شده و پایان یافته است، و این خود از نظر شعری صنعتی است. متجاوز از دویست کتاب ورق خورده است که در بعضی از آنها حتی یک بیت موردنظر هم دیده نشده...
در کتاب حاضر بیان میشود که به پیرامون خود که مینگریم، نخستین چیزی که جلبتوجه میکند اندیشه جهانی است آکنده از تاریخ مثله مثله یا تحریفشده و مالامال از اساطیر تاریخی که، با همه دوری از واقعیتهای گذشته، در وضعیت کنونی ما بیتأثیر نیست. باید پذیرفت که نقش اجتماعی تاریخ در خدمت به بشر همسانن حافظه است که فرد بدون آن در برابر مخاطرات هستی خویش چندان تاب مقاومت ندارد؛ و در این میان وظیفه مورخ که بهحق بازتابدهنده امور واقع است، در مواردی نتایجی را تلقین میکند که مخاطرات زیادی در پی دارد. چنین مورخی تفسیرش از وقایع مبتنی بر نتایج شخصی است و تاریخ را در هیئت اسطوره جعل میکند. ویژگی عجیب اسطوره این است که پندار خود را جانشین اندیشه راستین میکند. اما چرا و چگونه مورخی سودای جعل تاریخ به سرش میزند؟ مورخی که غلام حلقهبهگوش واقعیتها نیست و تفسیرش از امور واقع متقن و علمی است، چه میکند؟ چرا کنش و واکنش مورخ و امور واقع، یا به تعبیری، تقابل حال و گذشته بیپایان است؟ این کتاب با تأمل درباره چنین پرسشهایی بینش تاریخی ما را گسترش داده و ژرفا میبخشد.
ادبيات «انتظار» از بنمايههايي است که بويژه از اوايل دهه شصت، توسط شاعران و نيز منتقدان ادبي مورد توجه قرار گرفت، اما رويکرد اهل نقد به آن بيشتر شکل مطبوعاتي و ژورناليستي داشته تا آکادميک و از اينرو، جاي پژوهشهاي جدي و علمی از اين دست، بسيار خالي است. براي دستيابي به پژوهشي پيرامون اين گونه ادبي، شايسته است آن را از دريچههاي گوناگون، بازشناخت و بررسي کرد. پرسش بنيادي اين مقاله، چگونگي کارکرد موسيقايي شعر انتظار و ارتباط آن با درونمايه اثر است، از اينرو نگارندگان با بررسي آماري نود قطعه شعر انتظار از بيست شاعر برجسته معاصر، در پي دستيابي به پاسخ به اين پرسش هستند. در بررسي موسيقي بيروني شعر انتظار، به کارکردهاي وزن در شعر انتظار، هماهنگي وزن با درونمايه، اوزان خيزابي و جويباري و اوزان شفاف و کدر در اين نوع شعر پرداخته شده است. سپس با جستاري در موسيقي کناري شعر انتظار، کارکرد قافيه و پيوند آن با موضوع انتظار، واژه قافيه و ارتباط موسيقايي آن با ساير واژگان بيت، قافيه بديعي و قافيه معنوي در شعر انتظار و رديف پويا و ايستا و پيوند آن با موضوع، مورد توجه قرار گرفته و نهايتا موسيقي دروني شعر انتظار و تکرار و موسيقي در عنوانهاي شعر انتظار بررسي شده است. از جمله دستاوردها و يافتههاي اين جستار اين است که شاعر شعر انتظار به شکلي ناخودآگاه در لحظههاي سرايش، پيوندي ژرف بين مفهوم اندوهناک انتظار و فرم شعر انتظار برقرار میکند.
نقش تأنیث در زبان عربی، چشمگیر است؛ چه به لحاظ واژگانی که در زیرمجموعه مؤنثهای سماعی قرار میگیرند و یا مؤنثهایی که دارای علائم تانیثاند، حال ، تأنیث آنها از نوع حقیقی باشد یا مجازی. در همین سمت و سوی، آن دسته از مؤنثهای سماعی که در جرگه واژگان دو وجهی قرار میگیرند و از بسامد درخوری بهرهوراند، جای قابل ملاحظه خود را دارند، همچنانکه تأنیث در دستور زبان عربی ـ به تبع واحدهایی که زبان از آنها تشکیل شده ـ نیز حیطه پروسعتی را از آن خویش دارد. این پژوهش، چندوچون این ویژگی زبانی را مطمح نظر دارد.