یکی از پیامدهای پیشرفت های صنعتی، علمی و هنری، ایجاد دگرگونی در واژگان زبان ها می باشد. چنان که با ورود تازه هایی از سایر کشورها به سرزمین ایران، تعداد واژه های بیگانه در زبان فارسی به شکل محسوسی فزونی گرفت. از این رو جنبش تازه ای در کشور پدید آمد تا واژه های بیگانه با معادل های فارسی آن ها جایگزین شوند. ساخت واژه های نو، یافتن واژه در زبانها و گویشهای باستانی، همچنین در فارسی عامیانه و بکارگیری واژه های فارسی فراموش شده راهکارهایی بودند که در این خصوص مورد استفاده قرار گرفتند. واژه فرهنگ که دگربار در حدود سال 1314 خورشیدی متداول گشت، در زبان پهلوی به معنای آنچه آموخته می شود به کار می رفت اما در زبان فارسی معنای آن گسترده تر و تا اندازه ای مبهم گردید و کاربرد آن نیز کاهش یافت. کتاب حاضر که توسط صادق کیا تحریر شده است در تلاش است تا چگونگی کاربرد و معنای این واژه و دگرگونی های آن در طول تاریخ ادبیات ایران را روشن تر نماید. مولف برای رسیدن به این هدف واژه فرهنگ را در شعر و نثر فارسی و نوشته های پهلوی مورد بررسی قرار داده است. همچنین به موضوعاتی چون معنای این واژه در واژه نامه های فارسی و عربی به فارسی، معادل عربی آن، واژه های ترکیب شده با آن در فارسی و پهلوی، واژه های همنشین، افعال فارسی و پهلوی همراه با واژه فرهنگ، صفتهای فارسی و پهلوی آن ، واژه های اضافه شده، ریشه واژه و جایگاه آن در نام اشخاص و اماکن پرداخته شده است.
نوزده مقاله این دفتر در چهار مقاله کلی طبقه بندی شده اند: فرهنگ و آزادی، فلسفه و مسائل اجتماعی، مسائل مربوط به سوسیالیسم، و مساله روشنفکران. در بخش نخست درباره سیاست فرهنگی، نقش فرهنگ و رواداری در رشد دموکراسی، نقش مطبوعات، مفهوم نوآوری ادبی و اجتماعی و روند آزادیخواهی در کشورهای آفریقایی سخن گفته میشود. در بخش دوم بحثهایی درباره مرلوپونتی، مارکس و منتسکیو به میان می آید. بخش سوم به تحولات بلوک سوسیالیسم پرداخته روند تحولات را در کوبا و چین و شوروی دنبال می کند. بخش چهارم شامل دو مصاحبه است درباره روشنفکران و روابط آنان با مردم و قدرتها و ایدئولوژیها و مساله بحران هویت در آنان.
در «فرهنگ پهلوی» واژههای آرامی که ازوارش یا هزوارش خوانده میشود، به واژههای ایرانی یا پارسی میانک گردانیده شده است. این واژهها دستهبندی شده و در هر باب یک رشته واژه که با هم پیوستگی دارد، یاد گردیده است؛ در یکم: نامهای خدا و مینویان؛ در دوم: گیتی و آنچه از آن است چون خاک و شهر و خانه؛ در سوم: در آب و رود و زره و جوی و جز اینها؛ در چهارم: در دانهها و میوهها؛ در پنجم: در خورشها و آشامها. نام نویسنده این فرهنگ به دست نیامده است؛ اما بیگمان فرهنگی است از روزگار ساسانیان.
معرب واژهای است که از زبان دیگری به زبان عربی راه یافته باشد؛ خواه به همان صورت به کار رفته باشد یا در آن دگرگونی پدید آمده باشد. در این دفتر آنچه در «کنز اللغات» و «منتخب اللغات» شاهجهانی معرب دانسته شده، در سه بخش جداگانه به دست داده شده است. «کنز اللغات» واژهنامهای است عربی به فارسی که دانشمندی به نام محمد پسر عبدالخالق پسر معروف در نیمه دوم سده نهم هجری برای کارکیا سلطان فراهم آورده است. «منتخب اللغات» شاهجهانی نیز واژهنامهای است عربی به فارسی که عبدالرشید پسر عبدالغفور حسینی مدنی تتوی در سال 1046 هجری در هندوستان نوشته است.
در این دفتر واژههایی که به عنوان واژه پهلوی در واژهنامههای فارسی به فارسی لغت فرس اسدی طوسی، صحاح الفرس، واژهنامه معیار جمالی، فرهنگ حسین وفایی، تحفة الاحباب، فرهنگ جهانگیری، مجمع الفرس و برهان قاطع یاد گردیده، گردآوری و به ترتیب الفبایی آورده شده است و در پایان آگاهیهایی که در باره زبان پهلوی در برخی از این واژهنامهها آمده به صورت پیوستی با عنوان «آگاهیهای پراکنده درباره زبان پهلوی» افزوده شده است.