مدتهاست که در مطالعات ترجمه مسئله وفاداری به متن اصلی و معادل سازی صوری مورد بحث بوده است. این مقاله، با استناد به مباحث تازهای که در باره زبان مطرح شده است، و با استناد به هرمنوتیک به عنوان علم تفسیر و ترجمه و با استناد به دستاوردهای فمنیستها در زمینه ساختشکنی زبان غالب، به نقش تازه مترجم در پیوند با نویسنده و متن اصلی میپردازد. در این برداشت تازه از نقش مترجم، نویسنده متن اصلی دیگر از بالا و از محور عمودی ارتباطات به پایین و بر کار مترجم نظارت نخواهد داشت، بلکه هر دو بر روی محور افقی ارتباطات با یکدیگر داد و ستد میکنند. بر طبق نظریات نو، مترجم متون ادبی، به همان اندازه نویسنده متن اصلی، صاحب طرح و برنامه است و اهمیت او کمتر از نویسنده متن اصلی نیست.
در دوران پیروزی انقلاب اسلامی ایران این توفیق را یافته ایم که شهرداران و مسئولان خدمات به مردم، در کلیه سطوح لشکری و کشوری فراتر از وظایف عادی خود، گامهایی در راه اعتلای فرهنگ و اندیشه جامعه بر می دارند و با تلاشهای مناسب علمی و هنری، ایران را در جهان و در مقابل تاریخ سرافراز می کنند. امروز شایسته آن است که در روند تفکرات اسلامی و انقلابی ایران انسانهای لایق و برجسته تاریخ این مرز و بوم را به نسل خودمان و به جهانیان بشناسانیم و با برگزاری یادبودها و نوشتن مقاله و تهیه فیلمها بدین وسیله توطئه های امپریالیسم را در رابطه با محو فرهنگ جهان سوم خنثی نماییم؛ این خود انقلابی است در مسیر انقلاب اسلامی ایران......موضوع کتاب حاضر رجال اصفهان در علم و عرفان و ادب و هنر است که شامل رجال فقه و حدیث و تفسیر، رجال حکمت و فلسفه و عرفان و تصوف است و توسط سیدمحمدباقر کتابی تالیف شده است.
نوشتار حاضر با مباحثی در باب اسمشناسی تاریخی آغاز شده و به دنبال آن با استناد به آثار دینی، اساطیری و فلسفی از دورههای مختلف تاریخی سخن به میان آمده است .در بخش دوم نیز درباره تجلی فرهنگ در دورههای اساطیری ماقبل یونان، دوره یونانی، قرون وسطی، دوره اسلامی و دوره جدید توضیح داده شده است .
در دو مقالهی نخست این مجموعه: "هرکسی را اصطلاحی دادهاند" و "داد و ستد فرهنگی با ایبسن" به نکاتی دربارهی ترجمهی متون نمایشی اشاره میشود. نگارنده در مقالهی نخست که واکنشی است به نحوی ویرایش زبان نمایشنامهی "آن شب که تو رو زندان بود"، "نخست تلاش میکند میان زبان ادبی و زبان نمایشنامه تفاوت قایل شود و سپس ویژگیهای زبان متون نمایشی را که بیشتر به محاوره و گاه زبان عامیانه گرایش دارد، بررسی کند. در مقالهی دوم ابتدا به این مطلب اشاره میشود که مبنا قرار دادن متون انگلیسی اینگونه آثار (که در اصل به زبان دیگری تالیف شده است) و پیروی مو به مو از این ترجمهها مشکلاتی به بار میآورد، هم چنین مترجم باید به نکاتی از قبیل نوع ترجمهی شمال به شمال، شمال به جنوب و.... توجه کند و نیز به این موضوع اشاره شده است که در صورت موجود بودن ترجمههای متفاوت از یک متن ادبی، مترجم میتواند از تنش موجود میان این ترجمهها به سود خود و برای بازآفرینی در ترجمهی خویش استفاده کند. در مقالهی سوم که "ترجمهی شعر و مساله حفظ امانت" نام دارد، به شیوهها وتدابیر گوناگونی که مترجم باید در ترجمهی شعر به آنها مسلح باشد اشاره میشود. در مقالهی چهارم با عنوان "مترجم متون ادبی چه صیغه ایست؟" نقش تازهی مترجم در پیوند با نویسندهی اثر ادبی، سبک آفرینی اثر، برخورد ایدئولوژیکی با متن و نیز جنسیت مترجم بررسی میشود. دو مقالهی پایانی این مجموعه، "آینهدانی که تاب آه ندارد" و "به تربیت درآوردن نویسنده سرکش" نیز بیشتر به نقد و ترجمه اختصاص دارد. در اولی چند نکتهی سبک شناختی ترجمهی "خشم و هیاهو" اثر ویلیام فاکنر، بررسی میشود. و در دومی سه ترجمهی متن "پیامبر" نوشته جبران خلیل جبران با هم مقایسه شدهاند. در این گفتار به این نکته اشاره میشود که شاید نتوان هیچ ترجمهی متن ادبی را نسخهی برابر اصل دانست.
هنریک ایبسن (1906 ـ 1828)، پایهگذار رئالیسم در تئاتر اروپا، برای ما چهره آشنائی است. تا کنون تعدادی از آثار او از جمله «براند»، «خانه عروسک»، «دشمن مردم»، «استاد معمار» و ... به فارسی ترجمه شده است و خواننده با شرح زندگی این نمایشنامهنویس نروژی آشناست. در اینجا تنها به شرح مختصری در مورد رئالیسم و نحوه نگرش ایبسن نسبت به شخصیتپردازی و زبان نمایش در تئاتر رئالیستی و نقش او به عنوان کسی که تئاتر را به صحنه زندگی تبدیل میکند، تا همچون منتقدی اجتماعی، بتواند به خود و دیگران بیندیشد، بسنده خواهد شد. رئالیسم در تئاتر اروپا از قرن نوزدهم میلادی آغاز میشود؛ آنجا که انسان به عقل ایمان میآورد و با اتکا به این سرمایه جدید، خود را حاکم بر سرنوشت خویش میداند.