بهره گیری از داستان سفر مرغان به سوی سیمرغ، در بیان رمزی و تمثیلی سیر و سلوک معنوی یکی از موضوعات مورد توجه عرفای قرون پنجم و ششم هجری است که از قرن پنجم به تدریج به تکمیل و ذکر نکات عرفانی داستان پرداختند. ابن سینا نخستین کسی است که در فرهنگ اسلامی داستان مرغان را تحریر نمود لیکن سابقه این حکایت تا هند و یونان قدیم نیز می رسد. مشهورترین صورت این داستان که در حقیقت بیان تمثیلی سفر روح و تقرب جستن او به سوی حق است، منطق الطیر عطار می باشد. پیش از عطار خواجه احمد غزالی و برادرش امام محمد غزالی رساله الطیرهایی به نثر نوشته بودند. رساله امام محمد به زبان عربی و داستان خواجه احمد به فارسی است. طرح کلی داستان در هر دو اثر مشابه است اما در بیان مطالب اختلافاتی جزئی وجود دارد. هر دونوشته نخستین گزارش از سفر مرغان محسوب می شوند که جنبه عرفانی محض دارند. در کتاب حاضر رساله الطیر خواجه احمد غزالی به کوشش نصرالله پورجوادی و از روی مجموعه خطی محفوظ در کتابخانه حمیدیه تهیه شده است. در بخش دوم کتاب رساله الطیر امام محمد غزالی ضمیمه شده است که از روی یک نسخه چاپی و یک نسخه خطی محفوظ در کتابخانه مجلس تدوین گشته است. در پایان کتاب نیز خلاصه ای از پیشگفتار به انگلیسی آمده است.
«مثنوی معنوی» مولانا از بزرگترین آثار منظوم ادب پارسی و عرفان اسلامی است. این اثر جاودان که در شش دفتر تنظیم بنا به خواهش یکی از مریدان، حسام الدین چلبی، سروده، حسام الدین اصرار می ورزد که مولانا به سبک الهی نامه عطار اشعاری را بسراید که بیانگر آموزه های طریقت و حقیقت عرفانی جهت بره و حظ مریدان و طالبان باشد.مولانا نیز به درخواست یار غار خویش لبیک گفته و به مدت چهارده سال تا هنگام وفات خویش به سرودن مثنوی همت گماشت. این کتاب از ۲۶٬۰۰۰ بیت و ۶ دفتر تشکیل شده و یکی از برترین کتابهای ادبیات عرفانی کهن فارسی و حکمت پارسی پس از اسلام است. این کتاب در قالب شعری مثنوی سروده شدهاست؛ که در واقع عنوان کتاب نیز میباشد. اگر چه قبل از مولوی، شاعران دیگری مانند سنائی و عطار هم از قالب شعری مثنوی استفاده کرده بودند ولی مثنوی مولوی از سطح ادبی بالاتر برخوردار است. در این کتاب ۴۲۴ داستان پیدرپی به شیوهٔ تمثیل داستان سختیهای انسان در راه رسیدن به خدا را بیان میکند. هجده بیت نخست دفتر اول مثنوی معنوی به نینامه شهرت دارد و چکیدهای از مفهوم ۶ دفتر است. این کتاب به درخواست شاگرد مولوی، حسامالدین حسن چلبی، در سالهای ۶۶۲ تا ۶۷۲ هجری/۱۲۶۰ میلادی تألیف شد. عنوان کتاب، مثنوی، در واقع نوعی از ساختار شعری است که در این کتاب استفاده میشود. مثنوی مولوی، همانند بیشتر مثنویهای صوفیانه، به صورت عمده از «داستان» به عنوان ابزاری برای بیان تعلیمات تصوف استفاده میکند. ترتیب قرار گرفتن داستانهای گوناگون در این کتاب ظاهراً نظم مشخصی ندارد. شخصیتهای اصلی داستانها میتواند از پیامبران و پادشاهان تا چوپانان و بردگان باشد. حیوانات نیز نقش پررنگی در این داستانها بازی میکنند. حکایات موجود در مثنوی از منابع مختلف قدیمیتر آمدهاند. برخی عیناً در مثنویهای عطار نیشابوری همچون منطقالطیر موجودند. برخی همچون داستان خلیفه و لیلی، پادشاه و خانه کمپیر، استر و استر، محمود و ایاز، گنج نامه، حلوا ساختن جهود و عیسوی و مسلمان از مقالات شمس استخراج شدهاند. آخرین داستان مثنوی (شاهزادگان و دژ هوش ربا)، با وفات مولوی ناتمام ماند. دفتر ششم مثنوی از همین روی دفتری ناتمام است. فرزند او مثنوی زیبایی دارد که در آن از مرگ پدر و ناتمام ماندن مثنوی گله کردهاست. اصل داستان را البته جویندگان میتوانند در مقالات شمس تبریزی بیابند و از بخش پایانی قصه مطلع شوند. مولوی در مثنوی تبحر خود را در استفاده از اتفاقات روزمره برای توضیح دیدگاههای عرفانیاش نشان میدهد. ویژگی تمایزبخش دیگر این کتاب میزان گریزهای مکرر آن از داستان اصلی برای توضیح (گاه مفصل) نکات مختلف جنبی داستان، است. این نکته ممکن است بیانگر این باشد که برای مولوی مضمون داستان اهمیت بسیار بیشتری از سبک نگارش داشتهاست.
حاج میرزاحسن اصفهانی، ملقب به صفی علیشاه از مشهورترین مشایخ و بزرگان متصوفه در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری و از جمله فضلا و علما و بزرگان عرفاء سلسله نعمتاللهی بود. وی که شاعری توانا و عارفی مطلع بود، نخست از جمله مریدان منور علیشاه شیرازی، قطب سلسله نعمت اللهی محسوب میشد، اما پس از اینکه به نمایندگی از وی به تهران مهاجرت کرد و مدتی در این شهر اقامت نمود، خود رأساً ادعای قطبیت کرد و سلسله صفی علیشاهی را بنیان نهاد... سوگند خورده ایم بموی تو بارها تا بگذریم در غمت از اختیارها گفتم که دل بزلف تو گیرد مگر قرار زان بیخبر که داده بیاد او قرارها داند کسی که روزش از آنطره گشته شام بر عاشقان گذشته چسان روزگارها
پندنامه حضرت محمد غزالی به یکی از ملوک، رساله ای است از امام محمد غزالی که به درخواست یکی از پادشاهان به شکل نصایح نگاشته شده و برای او فرستاده شده است. هویت این پادشاه که مخاطب اصلی این رساله است معلوم نیست. فقط این را میتوان گفت که این رساله هنگامی نوشته شده که پادشاه، سنی حدود هفتاد سال داشته است. پادشاه در آغاز نامه خویش، امام محمد غزالی را به صورت اغراق آمیزی چنین توصیف کرده است: «ای یگانه عصر و ای فرید دهر، ای قطب سالک و ای هادی مسالک، ای نجم باهر و ای شمع زاهر، ای امام همام و ای حجت اسلام...». انگیزه مؤلف از نوشتن پندنامه، پاسخ به درخواست پادشاه بوده است. کتاب، خالی از مقدمه و تقسیم بندی است، ولی میتوان گفت که کتاب از سه بخش تشکیل شده است. بخش اول، درخواست پادشاه از مؤلف، بخش دوم، پندنامه و بخش پایانی، کیفیت خواندن نماز تسبیح است....
همه آثار غزالی همانند احیاءالعلوم و کیمیای سعادت مفصل و پرحجم نیست، بلکه قسمتی از آنها رسالههای کوتاه و مختصری هستند ولی پرمایه و پرمحتوا. از جمله رساله «الرسالة الدینیة» که ترجمه آن در این کتاب آمده و در انتساب آن به غزالی شک و تردیدی وجود ندارد. وی در این رساله یکی از مصادر مهم شناخت و معرفت آدمی، یعنی طریقه الهام و اشراق یا علم لدنی را مورد بحث و تجزیه و تحلیل قرار داده است. وی در این رساله نخست به بیان تعریف علم و عالم و معلوم پرداخته و آنگاه درباره نفس و روح انسان و تجرد و بقای آن و تمایز آن از بدن و نفس حیوانی و فرق میان اینها سخن به میان میکشد، سپس اقسام علوم و دانشها را مورد بحث قرار داده و آنگاه به بررسی راههای گوناگون و طرق مختلف کسب علم و معرفت میپردازد.