سعدی شاعری است متفکر یا متفکری است شاعر و مُصلحی است که با هدف اصلاح نارساییها و کاستیها مینویسد و میسراید و در مقام متفکری شاعر، یا شاعری متفکر، چونان دیگر متفکران بزرگ از وضع موجود با همه مطلوب بودن نسبیاش چنانکه باید، راضی نیست و میکوشد تا طرحی از جامعه آرمانی خود به دست دهد. نویسنده ضمن تبیین این ویژگیها در آثار سعدی با توجه به سه رویکرد: دعوت به زندگی عاشقانه و شادخوارانه؛ انجام دادن وظیفه یا وظایفی که به عهده موسیقی است و انجام دادن وظیفه آموزش دائمی مردم آرمانشهر؛ به بررسی نقش غزل در آرمانشهر سعدی میپردازد.
بین قرن سوم تا دهم هجری دانشمندان بزرگی در دنیای اسلام ظهور کرده اند که بیشترشان ایرانی بوده اند و یا در مهد تمدن ایران پرورش یافته و از آن خوشه چینی کرده اند. این دانشمندان به سبب آنکه در قلمرو تسلط اعراب می زیسته اند و زبان عربی در آن از لحاظ مذهبی و سیاسی جایگزین زبان فارسی شده بوده است بیشتر آثار خود را به زبان عربی نگاشته اند و همین مسئله سبب شده است که مستشرقین آنان را به فرهنگ عرب نسبت دهند. تا این اواخر ابن سینا در لغت نامه ها و دانشنامه های خارجی عرب خوانده میشد. پس از کنگره ابن سینا در تهران چند سالی است مستشرقین اشتباه خود را تصحیح کرده اند و در کتابها او را ایرانی معرفی می کنند. بیشتر این دانشمندان درباره موسیقی رساله نوشته اند و این بدان جهت است که از دوره های باستانی تا قرون وسطی رشته های مختلف علم و هنر در اندیشه متفکران از یک واحد به نام علوم انسانی منشعب می شده است و مولفان این دوره مانند اقلیدس، نیقوماحسن، بطلمیوس و پلوتارک ابن سینا و فارابی در دنیای اسلام رشته های گوناگون علمی و ادبی زمان خود را در یک واحد و مجموعه تصور کرده اند و بین آنها با سلسله مراتب معینی ارتباط منطقی برقرار ساخته اند. مجموع این علوم فلسفه عمومی را تشکیل می داده و موسیقی همراه ریاضیات تحقیق می شده است. به همین دلیل است که مشاهده می کنیم فارابی بزرگترین فیلسوف قرون وسطی و دنیای اسلام در تمام رشته های علوم نظری زمان خود مانند فلسفه، منطق، اخلاق، سیاست، فیزیک، شیمی، ریاضی و موسیقی تبحر یافته و کتاب نوشته است. در موسیقی تنها کتابی که از او به جا مانده کتاب الموسیقی الکبیر است که به زبان عربی نوشته است. در این رساله چکیده ای از آن کتاب شرح داده می شود.
افلاطون معتقد بود که هر نوعی که در جهان وجود دارد یک صورت عقلانی در عالم عقل دارد. مثلا یک انسان عقلانی در عالم عقل وجود دارد که تجلی می کند و ما سایه های آن انسان کلی هستیم و مثالی که در این زمینه می گوید معروف به مثال غار افلاطون است. اندیشیدن به چیستی و چونی هنر که آن را هنر اندیشی و یا به اصطلاحی جدیدتر فلسفه هنر می نامند ، تنها به نزد یونانانیان موجود است ولیک پیش از ایشان نیز فی المثل در میان ایرانیان نیز هنر اندیشی هایی موجود بوده است. اما با شِما و شمایل فلسفی تنها از آن فیلسوفان یونان است .در این مقاله کوتاه ابتدا نیم نگاهی داریم به زندگی افلاطون ، نخستین فیلسوف بزرگی که آثارش برای ما مانده ، و سپس می پردازیم به فلسفه هنر وی و البته در این میان نیز ناگزیریم که نظری گذرا به نظام فلسفی افلاطون اندازیم چرا که فلسفه هنر افلاطون در ذیل و ظل منظومه فکری وی جای می گیرد و معنا می یابد. به هر روی افلاطون شان هنر را ، حکایت گری و تقلید از طبیعت می شمرد و از هنرمندان با عنوان طایفه مقلدان یاد می کند و بدان سبب که خودِ طبیعت را نیز حکایتی از عالم ایده ، که عالم حقیقت هست ، می داند « از همین جاست که هنرها در مرتبه دوم دوری از حقیقت صور جای می گیرند » در واقع می توان گفت که افلاطون دل خوشی از هنر و هنرمند ، بدان سبب که انسانها را از حقیقت بعید تر می کنند ، ندارد . و لذاست که عذر هنرمندان را از مدینه فاضله اش می خواهد و ایشان را از آرمانشهر رویایی بیرون می کند تا این حق دورکن ها ، موجبات تباهی و گمراهی اهالی مدینه فاضله و به خصوص جوانان را فراهم نیاورند .آن زیبایی موجودی سرمدی است که نه بوجود می آید و نه از میان میرود. نه بزرگتر میگردد و نه کوچکتر. چنان نیست که از لحاظی زیبا باشد و از لحاظی زشت یا گاه زیبا باشد و گاه نا زیبا یا در مقایسه با چیزی زیبا باشد و در مقایسه با چیز دیگری نا زیبا یا در مکانی زیبا باشد و در مکانی زشت یا به دیده گروهی زیبا بنماید و به دیده گروهی دیگر زشت یا جزیی از آن زیبا باشد و جزیی نا زیبا. از این گذشته آن زیبایی که به دیده کسی که سعادت دیدار آن نصیبش گردیده است چون زیبایی چهره ای یا دستی یا عضوی از اعضای تن یا مانند زیبایی سخنی یا دانشی یا زیبایی موجودی از موجودات زمینی یا آسمانی نمودار نخواهد شد بلکه چیزی است در خویشتن و برای خویشتن که همواره همان می ماند و هرگز دگرگونی نمیپذیرد و همه چیزهای زیبا فقط بدان سبب که بهره ای از او دارند زیبا هستند ولی این بهره وری نه چنان است که پیدایش و نابودی چیز ها برای آن سود و زیان داشته باشد.
وقتی از امام فخر رازی سخن به میان میآید، در ذهن بیشتر اهل فضل و حکمت، تندیس تردید و قهرمان انتقاد و نقد مجسم میگردد. لقب امام المشککین هم که به وی دادهاند اشاره به همین معنا دارد. نویسنده این کتاب کوشیده است تا چهره جامعی از امام فخر رازی ارائه کند؛ به ویژه جایگاه او را در تفسیر قرآن و فلسفه و کلام و بهویژ] نقد فلسفی بازنماید. نویسنده نشان داده است تشکیکهای فخر رازی ناشی از جوشش و کوششی است برای تحری حقیقت و این از ویژگی پویای فرهنگ ایرانی / اسلامی در سده چهارم تا ششم هجری است.
خاتمت که در لغت به معنی خاتمه و پایان است، اصطلاحی است در دانش عرفان، و نیز در دانش کلام البته با عنوانی دیگر. در اصطلاح اهل عرفان و تصوف مراد از خاتمت همانا حالت ایمان، یا حالت کفر انسان به گاه جان سپردن در پایان زندگی است. بر طبق نظریه خاتمت، در پایان عمر هر کس و در واقع پس از لحظه مرگ اوست که میتوان حکم کرد که وی مؤمن است و دوست خدا و خدا او را دوست میدارد، یا کافر است و دشمن خدا و خدا او را دوست نمیدارد و دشمن میشمارد که به صاحب شرح تعرف: «... حکم کردن به ولایت [و حکم کردن به عداوت] تعلق دارد به خاتمت عمر نه به اول عمر ....».