استعاره از مباحثی است که از گذشته دور ذهن متفکران حوزههای مختلف علوم بشری را در سراسر گیتی به خود مشغول داشته است. در حوزه ادب، از آنجایی که استعاره بزرگترین کشف هنرمند و عالیترین امکانات در حیطه هنری و از کارآمدترین ابزار تخیل و به اصطلاح نقاشی در کلام است مورد توجه ویژه ادیبان و ناقدان برجسته بوده و هست. بلاغت دانان اسلامی نیز که بسیاری از بزرگان ایشان ایرانیانی بودهاند که زبان عربی را در آغاز به درس آموختهاند، مانند دیگر پژوهشگران عرصه ادبیات جهانی درباره این صنعت بلاغی ژرفاندیشیها کردهاند. از جمله ناقدان و بلاغتدانان برجسته اسلامی عبدالقاهر جرجانی (متوفی 471 ق) است که با تلاش روشمند خود موفق شد به افقهای بیسابقهای در مطالعات ادبی و زبانی از جمله استعاره دست یابد که تا آن زمان سابقه نداشت. او معیارهایی را به عنوان مبانی زیباییشناسی استعاره ارائه کرده است که در این مقاله سعی بر آن است، هر چند مختصر، به تبیین این مبانی پرداخته شود.
سخن و سخنوران، کتابی است نوشتهٔ بدیعالزمان فروزانفر در شرح احوال و نقد و سنجش آثار ۵۵ تن نامورترین شاعران پارسیگوی قرنهای سوم تا ششم هجری. سخن و سخنوران اولین بار در سالهای ۱۳۰۸ و ۱۳۱۲ در تهران به چاپ رسیدهاست.
افلاطون معتقد بود که هر نوعی که در جهان وجود دارد یک صورت عقلانی در عالم عقل دارد. مثلا یک انسان عقلانی در عالم عقل وجود دارد که تجلی می کند و ما سایه های آن انسان کلی هستیم و مثالی که در این زمینه می گوید معروف به مثال غار افلاطون است. اندیشیدن به چیستی و چونی هنر که آن را هنر اندیشی و یا به اصطلاحی جدیدتر فلسفه هنر می نامند ، تنها به نزد یونانانیان موجود است ولیک پیش از ایشان نیز فی المثل در میان ایرانیان نیز هنر اندیشی هایی موجود بوده است. اما با شِما و شمایل فلسفی تنها از آن فیلسوفان یونان است .در این مقاله کوتاه ابتدا نیم نگاهی داریم به زندگی افلاطون ، نخستین فیلسوف بزرگی که آثارش برای ما مانده ، و سپس می پردازیم به فلسفه هنر وی و البته در این میان نیز ناگزیریم که نظری گذرا به نظام فلسفی افلاطون اندازیم چرا که فلسفه هنر افلاطون در ذیل و ظل منظومه فکری وی جای می گیرد و معنا می یابد. به هر روی افلاطون شان هنر را ، حکایت گری و تقلید از طبیعت می شمرد و از هنرمندان با عنوان طایفه مقلدان یاد می کند و بدان سبب که خودِ طبیعت را نیز حکایتی از عالم ایده ، که عالم حقیقت هست ، می داند « از همین جاست که هنرها در مرتبه دوم دوری از حقیقت صور جای می گیرند » در واقع می توان گفت که افلاطون دل خوشی از هنر و هنرمند ، بدان سبب که انسانها را از حقیقت بعید تر می کنند ، ندارد . و لذاست که عذر هنرمندان را از مدینه فاضله اش می خواهد و ایشان را از آرمانشهر رویایی بیرون می کند تا این حق دورکن ها ، موجبات تباهی و گمراهی اهالی مدینه فاضله و به خصوص جوانان را فراهم نیاورند .آن زیبایی موجودی سرمدی است که نه بوجود می آید و نه از میان میرود. نه بزرگتر میگردد و نه کوچکتر. چنان نیست که از لحاظی زیبا باشد و از لحاظی زشت یا گاه زیبا باشد و گاه نا زیبا یا در مقایسه با چیزی زیبا باشد و در مقایسه با چیز دیگری نا زیبا یا در مکانی زیبا باشد و در مکانی زشت یا به دیده گروهی زیبا بنماید و به دیده گروهی دیگر زشت یا جزیی از آن زیبا باشد و جزیی نا زیبا. از این گذشته آن زیبایی که به دیده کسی که سعادت دیدار آن نصیبش گردیده است چون زیبایی چهره ای یا دستی یا عضوی از اعضای تن یا مانند زیبایی سخنی یا دانشی یا زیبایی موجودی از موجودات زمینی یا آسمانی نمودار نخواهد شد بلکه چیزی است در خویشتن و برای خویشتن که همواره همان می ماند و هرگز دگرگونی نمیپذیرد و همه چیزهای زیبا فقط بدان سبب که بهره ای از او دارند زیبا هستند ولی این بهره وری نه چنان است که پیدایش و نابودی چیز ها برای آن سود و زیان داشته باشد.
کتاب حاضر سیر شعر و ادب از دوره قبل از اسلام عرب تا پایان دوره عباسی و مقایسه افکار سعدی و متنبی و داوری میان دو شاعر نامی پارسی و تازی است. نویسنده کتای دکتر سید امیرمحمود انوار است و در سال 1380 توسط انتشارات انوار دانش منتشر شده است
يكي از شاخههاي علوم بلاغي «فن بديع» است كه يررسي صناعات ادبي لفظي و معنوي را بر عهده دارد، اگر چه دانش بديع تا حدودي از حقيقت و ماهيت بلاغت بدور است و ليكن از آنجا كه در شكل تركيب كلامي و انسجام اسنادي بدون تاثير نبوده آن را يكي از شاخههاي بلاغت به شمار آوردهاند. تاريخ پيدايش صناعات ادبي ريشه در تاريخ موسيقي تركيب زبان دارد و بنابراين تاريخ علم بديع هر زباني به تاريخ پيدايش آن زبان باز ميگردد.