تعجب در بلاغت و در دستور زبان جایگاه ویژهای دارد. در بعضی از کتابهای بلاغی، آنجا که صحبت از معانی (معانی ثانوی جملات) است، مثلا اغراض خبر یا استفهام، تعجب ذیل این تقسیمبندی و بهطور کلی با مثالهایی از عربی مشاهده میشود. در کتابهای دستور زبان فارسی نیز با توجه به برداشت نویسنده از مقولههای دستوری، تعجب از منظرهای مختلف بررسی شده است: صفت تعجبی، فعل تعجبی، جمله تعجبی، قید تعجب...و البته در بیشتر موارد بین آنها یکسانی و همخوانی وجود دارد: مثلا همه،«چه»را ذیل صفت تعجبی قرار دادهاند و تنها در بعضی موارد اختلافاتی دیده میشود. این تحقیق، تلاشی است برای نشاندادن ملموستر و عینیتر ساخت تعجب و الگوهای آن در زبان فارسی، عربی و در بعضی موارد مقایسه و تطبیق آن با یکدیگر؛ همچنین جایگاه شبه جمله و نقش آن در جملات تعجبی، صوت، تکیه، آهنگ و کاربردهای تعجب و علامت تعجب نیز بررسی شده است.
چیز عجیبی دلم میخواهد. دلم میخواهد همه زندگی را نفس به نفس حسن کنم. همه درختان و حشرههاشان را، و همه گربهها و میمونها را. و همه کوههای پر از ببر را دلم میخواهد. دلم میخواهد صدای راه رفتن مورچه را بشنوم و چشم نهنگ را در عمق اقیانوس بفهمم. دلم میخواهد در انتهای شاخه کنار کهنه با سار درد دل کنم. دلم میخواهد توی آفتاب تابستان روستا، همراه هر خروسی اذان بگویم، و با فیل پیش از پهن شدن آفتاب به گردش بروم. بچه موش پیر انبار خانهمان را از شیر بگیرم و فرار را یادش بدهم. دلم میخواهد در دشتی زندگی کنم که هر روز صد تا پیرمرد ببینم و عصایشان باشم، ده هزار تا دختر ببینم و لپهای سرخشان باشم و در همان لحظه صدهزار تا بچه قد و نیم قد دروم باشند. و من با صد هزار دست، دندان اولی را بکشم. دماغ دومی را پاک کنم و چهارمی را تو دهنی بزنم و با هفتمی از ستاره حرف بزنم و برای صدهزارمی لالایی بگویم. دلم میخواهد صبح زود بابابزرگ بودم، ظهر بابا بودم و شب بچه کوچولو بودم. دلم میخواهد همه خندههای دنیا را توی یک کیسه داشتم و خودم تقسیمش میکردم بین همه .... چیز عجیبی دلم میخواهد. دلم میخواهد توی این دنیا تا بدانم حرف حساب خودم چیست.
«واجآرایی» یا «نغمه حروف» یکی از زیباترین صنایع ادبی به ویژه در عرصه شعر فارسی است. این صنعت بدیعی ارزش زیباشناختی بسیار بالایی داشته، آنگاه که از ذوق سلیم شاعری خوشقریحه تراوش نماید، علاوه بر اینکه القاءکننده مفهوم یا حالتی خاص است که از فضای کلی شعر الهام میگیرد، موجد نوعی موسیقی درونی از شعر بوده، تأثیر بسزایی در غنابخشیدن به آهنگ آن دارد. در این مقاله کوشیده شده است با تقسیمبندی و ارائه شواهدی از پارسیگویان کلاسیک و معاصر، این مقوله از دیدگاهی دقیقتر و جزئیتر مورد بررسی قرار میگیرد.