تصویرپردازی یکی از مباحث اساسی زیبایی¬شناسی در کلام است که از دیرباز مورد توجه اهل ذوق و فن بوده است. شاعران تصویر را جزء جداییناپذیر شعر خود میدانستند و ناقدان از این منظر به تحلیل و ارزیابی آثار ادبی پرداختند. نقد تصویری، به ویژه در دوران معاصر، بسیار مورد توجه اهل ادب قرار گرفته است. از طرفی شعر عاشورایی به عنوان بخش عظیمی از میراث ادبیات متعهد ملل همواره تصویرگر عاشورا بوده و هست. این هنر ادبی همواره با شکل و محتوا به دنبال ترسیم زیبا و در عین حال روشن حوادث و آرمانهای این نهضت عظیم بوده است. روشن کردن این بخش از زیباییهای ادبی در شعر عاشورایی معاصر هدفی است که در این پژوهش تلاش میکنیم با درپیشگرفتن روش توصیفی- تحلیلی و براساس اصول مکتب آمریکایی در ادبیات تطبیقی و از طریق بررسی شعر بیش از چهل شاعر از شاعران صد سال اخیر دو ملت، به آن دست یابیم؛ لذا پس از استخراج تصویرهای استعاری از اشعار گزیدهشده دو زبان که به میزان برابر از دو شعر انتخاب شدهاند، از جدولها و نمودارهای مورد نیاز استفاده کردیم تا خواننده دیدی آماری نیز به دست آورد. وسعت و تنوع تصاویر در شعر فارسی، ابتکار و نوآوری و ارائه تصاویر جدید در این زبان بیش از شعر عربی، حضور برجسته عناصر عاشقانه و عارفانه در شعر عاشورایی فارسی و تنوع و گستردگی عناصر تشکیلدهنده تصاویر در شعر فارسی، بخشی از نتایج این پژوهش به شمار میروند.
مولف در پیشگفتار کتاب "استعاره و ترجمه" میگوید: "اینجانب حین تالیف و تحقیق و ترجمه مطالبی گرد آوردم که بتواند تا حدی راهگشای این رشته باشد.کتاب با "روششناسی پیشنهادی ارزیابی ترجمه ادبی" شروع میشود که بحثی کلی در ارزیابی ادبی است. در ایران معمولا انتقاد از ترجمه، خالی از حب و بغض نیست، بیشتر نظریست و سلیقهای و عاری از معیارهای ملموس. اگر هم به ندرت چنین باشد، حداکثر از سه سطح واژگان، دستور، و سبک فراتر نمیرود. در این گفتار برآنیم تا با استفاده از روششناسی پیشنهادی کارمن والروگارسس و دیگران بالاخص پیترنیومارک نوعی روششناسی برای ارزیابی ترجمه ادبی پیشنهاد نماییم تا اظهارنظرها در مورد ترجمه منطقی، مستدل، ملموس و قابل اعتماد باشد نه سراسر دشنام یا تعریف و تمجید یا راه میانه و محافظهکارانه یکی به میخ و یکی به نعل زدن......
این کتاب که از هفت مقاله تشکیل شده، تلاشی است برای معرفی دیدگاههای گوناگون درباره تعبیری به نام «استعاره». این دیدگاههای عمدتاً نو، استعاره را از صرفاً سطح ادبی، شعری و هنری خارج میکنند و فراگیری آن را در کل نظام زبان و تفکر نشان میدهند؛ از اینرو بهنوعی این مقالات نگاهی غیرمتعارف به مفهومی دارند که به طور سنتی آن را بخشی از ادبیات و بلاغت انگاشتهاند.
دانشهای نحو و معنیشناسی بهگونهای با هم آمیختهاند که برای درک درست کلام باید آن را ازمنظر این دو دانش، و با عنایت به استعمال غالب و مورد اتفاق دانشمندان در دو حوزه مورد بحث، بررسی کرد. برخی زبانشناسان غربی به تقدم لفظ بر معنا و برخی دیگر به تقدم معنا بر لفظ معتقدند. قواعد نحو عربی با ویژگی منحصر به فرد خود، یعنی اعراب، ازجهت لفظ و ظاهر، حالتی خاص دارند که در بدو امر، از تسلط لفظ بر معنی حکایت میکند و بهنظر میرسد که اعراب، معنی و رمزهای پنهان و پیدای کلام را تعیین میکند و ظرافتهای بلاغی آن را رقم میزند؛ در حالی که با تأمل در مقولههایی همچون تصرف در اعراب درصورت گنجایش معنی، تغییرنکردن اعراب درصورت نبودِ تطابق معنوی، احکام مرتبط با تجاذب لفظ و معنا میتوان به نقش مهم و غالب معنا در شکلگیری لفظ دست یافت. در این راستا، در مقاله حاضر، ضمن سخنگفتن از این سیطره معنوی، غلبه خاص معانی اِسناد، ثبوت و حذف حالتهای حدوثی و نقش قرینهها در انتخاب حرکت رفع را بررسی کرده و شواهدی را از مسندالیه، اسناد ظروف، صفت مقطوع و باب اشتغال آوردهایم. شیوه پژوهش ازنوع توصیفی ـ تحلیلی و متکی بر استنادهای مورد اتفاق قدمای علم نحو است.