در این مقاله از مختصات سبکشناسی نظم در قرن ششم سخن رفته است. مبدأ بحث در این زمینه بررسی مختصات سبکشناختی در آثار سنائی غزنوی است که موجب تحولی اساسی در شعر فارسی گردید و پایان این تحول در قرن ششم، سال تصنیف اقبالنامه نظامی و ختم اسکندرنامه اوست. شعر فارسی در این قرن از لحاظ موضوع، وزن، قالب، ترکیب الفاظ و قوافی، نوجویی و تازگی متحول شد و 10 شيوه شاعري در سبك خراساني در قرن ششم بسط و گسترش يافت و شكلهايي ديگر به خود گرفت. مهمترين تغيير، ورود انديشهها و افكار صوفيانه و عارفانه در شعر فارسي است كه از سنايي سرچشمه گرفته و به نظامي ختم ميشود. شعرهاي اخلاقي، هجو، هزل و مطايبه، سخنان حكمتآميز، علوم و فنون موسيقي، ذكر حوادث تاريخ، مدح، شكايت و مرثيه در اين قرن موضوع تأملات شاعران قرار ميگيرد. در اين قرن مختصات سبكشناختي شاعراني چون سنايي (در همه آثار منظوم وي)، انوري، جمال الدين عبدالرزاق اصفهاني، خاقاني شرواني و ظهيرالدين فاريابي مورد بحث و نقد علمي قرار گرفته است. استاد سيدضياءالدين سجادي فرصت نيافته است تا مختصات سبكشناختي شعر نظامي را كه خاتِم اين دوره است رقم زند، هرچند پس از بحث در اطراف سبكشناسي نظم در قرن ششم، با اجمالي تمام، كلياتي درباره سبك شعر فارسي در قرن هفتم بدين نوشته افزودهاند.
موضوع کتاب شرح حالی است مختصر از زندگانی دعبل خزاعی شاعر هجوسرا که با سلاح برنده و آتشین لسان خویش پایه های حکومت ابن عباس را به لرزه در آورد و موجبات بیداری مردم آن دوران را سبب گردید. در رثای اهل بیت و اعلام مظلومیت و ظلم و جور وارد بر آنها از هیچ کوششی دریغ ننمود و چکامه های آتشین خود را می سرود. نمونه واضح آن سرودن تائیه در حضور اما جواد (ع) و سمبل ستم "مامون عباسی" است. شعر او با دیگر شاعران فرقی اساسی داشت و برای خلفا و پادشاهان و امرا می سرائید اما همینکه از آنها حرکتی زشت و ناپسند بر علیه اهل بیت می دید با تمام جرات آنها را هجو می کرد. ویژگی خاص دعبل بکار بردن کلماتی است که اعراب بادیه نشین در تکلم روزمره خویش در آن زمان بکار می برده اند و اشعار دعبل موجبات حفظ و نگهداری بسیاری از لغات عرب آن دوران را سبب شد.
کتاب چگونه فکاهی نویس شدم تالیف لئونید لنچ در مورد سرگذشت او و مسیر نویسندگی اوست از زبان خودش. کتاب در سال 1352 توسط حبیبیان ترجمه و در انتشارات توپ منتشر شده است
بیشتر بحث نویسنده در این کتاب درباره دیباچه فارسی به معنی سرآغاز و عنوان و خطبه کتاب است که در نظم و نثر فارسی به همین معنی به کار رفته و شواعد فراوان دارد و این معنی مجازا از کلمه دیباچه گرفته شده از آن روی که دیباچه کتاب «روی کتاب» و «رخسار کتاب» یا قسمت زینت و آرایشیافته کتاب است. در این کتاب حدود نود دیباچه گردآورده شده و تحت هفت عنوان آمده است: کتب: ادبی، تاریخی و جغرافیایی، تفسیر و علوم قرآنی، داستانی، دینی و اخلاقی، عرفانی، و کتب علمی. سهم بیشتری از این دیباچهها را بخش اول یعنی کتبی ادبی گرفته است؛ زیرا آن دسته از کتب بیشتر و متنوعتر و غالباً دارای دیباچههای مفصلتر و ادیبانهتر و لطیفتر است.
خاقانی دارای نیروی خلق و ابداع است و ترکیبات تازه و بدیع ساخته و موضوعاتی ساخته و موضوعاتی تازه در شعر درآورده که پیش از او در شعر نیامده بود. او اندیشهها و احساسات و افکار نو را در قالبهایی که خود ساخته بود ریخت و به جای آنکه در شعر مقلد و دنبالهرو باشد، مبدع و مبتکر شد و سخنش در اینباره از ادعای شاعران گذشته و به حقیقت پیوسته و مورد قبول سخنسنجان واقع شده است. در این کتاب برای استفاده دانشپژوهان و علاقمندان به شعر و ادب فارسی، گزیدهای از اشعار گوناگون خاقانی با شرح و توضیح کافی و نسبتا کامل فراهم آمده و سعی شده آنگونه فراهم آید که خوانندگان با مراجعه به شرح لغات و ترکیبات و معنی ابیات، به آسانی شعرهای برگزیده را درک کنند و از آن برخوردار شوند.