تا چند دهه پیش، پرداختن به شبه ادبیات کاری دشوار و خارج از عرف بود، چون که از منظر ادبیات کلان و شناخته شده، جایی در دانشگاه نداشت و در نتیجه جزو دروس دانشگاهی محسوب نمیشد. اما از سال 1969، که در خصوص عنوان، انواع ادبی و وضعیت آن نشستهایی در فرانسه برگزار شد، بسیاری از مشکلات مرتفع شد و در دانشگاهها تدریس و تحقیق درباره آنها با جدیت آغاز شد و محققان آثار چندی را ارائه کردند که از خلال آن اهمیت واقعی این پدیده اجتماعی جذاب شناسانده شد. ظاهرا بیشترین سهم را متخصصان ادبیات قرن نوزدهم داشتهاند، چون که شبه ادبیات به عناوین گوناگون و با روشهای انتشاراتی متفاوت، دستاوردهای متنوعی را در این قرن ارائه کرده بود. بحث بر سر شبه ادبیات و عواملی که به تکوین آن کمک کردند و انواع ادبی آن، که اکنون بیش از بیش با جامعه ما ملموس است، دو زمینه مستقل و در عین حال مرتبطیاند که در مقاله حاضر بحث و بررسی میشوند، تا جایگاه و اهمیت واقعی آنها در تاریخ ادبیات سنجیده شوند.
ادبیات تطبیقی را نمیتوان در یک یا چند جمله که مورد قبول همگان در تمام دوران باشد تعریف کرد. ادبیات تطبیقی، مانند ارگانی زنده، همواره در حال رشد و تحول بوده است و این تحول همچنان ادامه خواهد داشت. بدینسان نباید انتظار داشت و مطلوب هم نیست که این شاخه از دانش بشری به تعریف واحدی برسد. اصولا سرزندگی و راز بقای تطبیقی در میان انبوه نظریهها و رویکردهای نقد و روشهای تحقیق ادبی، بهخصوص در دوران معاصر، ناشی از همین پویندگی و انعطافپذیری است. اگر غیر از این بود ادبیات تطبیقی هم مانند خیلی دیگر از نظریهها و رویکردهای نقد ادبی به فراموشی سپرده میشد و فقط نامی از آن در تایخ تحقیقات ادبی باقی میماند. هر چند قدمت «تطبیق» به مثابه ابزار به قدمت تاریخ بشریت است ولی عمر ادبیات تطبیقی در محافل علمی و دانشگاهی کمتر از دو قرن است.
قرن بیستم شاهد تحول و دگرگونی عمیقی در همه رشتههای هنری است، شعر نو نیز یکی از تحولات بزرگ به شمار میآید که افقهای تازهای را در برابر دیدگان گشوده است. مورخان و ناقدان درباره تاریخ دقیق پیدایش شعر نو با یکدیگر اختلاف نظر دارند. اما آنچه مسلم است این است که شعر نو به عنوان پدیدهای جدید در حوزه ادبیات در ایران و کشورهای عربی و حتی کشورهای اروپایی به دنبال تغییر و تحولات در ساختار و مضمون شعر قدیم بوجود آمد و توسط نیما یوشیج در ادبیات فارسی و نازک الملائکه و بدر شاکر السیاب در ادبیات عربی به صورت تثبیت شده به همگان معرفی شد. این مقاله در صدد است تا تاریخچه و سیر تحول و پیشگامان شعر نو را در این دو زبان به قصد بیان اشتراکات و همانندیها مورد بررسی و تحلیل قرار دهد.
تدوین دستور زبان فارسی تاریخی اروپایی ایرانی دارد. از اوایل قرن نوزدهم تا اوایل قرن بیستم چندین دستور فارسی به زبانهای اروپایی منتشر شد. این دستورها توسط خاورشناسان و گاهی هم با همکاری ایرانیان داخل و خارج از کشور تنظیم میشد. انتشار آنها پاسخی به نیاز روزافزون مطالعات ایرانی بود که در مراکز مهم خاورشناسان اروپا انجام میگرفت. میرزا صالح شیرازی و ویلیام پرایس بالاتفاق در شیراز و در لندن، میرزا ابراهیم در لندن و الکساندر شودزکو (خودزکو) در پاریس، بیشترین جد و جهد را در این زمینه مبذول داشتند. بخش اول این مقاله به بررسی و تشریح روند تاریخی دستور زبان فارسی در نیمه اول قرن نوزدهم میپردازد.
تاریخ ترجمهها به زبان فرانسه، قرن نوزدهم (1815 ـ 1914) جلد سوم اثری است و زین که در چهار جلد طرحریزی شده و قرار است دستاوردهای ترجمه از زبانهای گوناگون به زبان فرانسه طی قرنهای پانزدهم تا بیستم را در بر گیرد. جلدهای اول و دوم و چهارم، به ترتیب به قرنهای پانزدهم و شانزدهم؛ هفدهم و هجدهم و بیستم اختصاص یافتهاند. در این مجموعه، ترجمه بعضی از آثار مشرق زمین از جمله فارسی به زبان فرانسه نیز معرفی شدهاند. تاریخ ترجمهها حاصل اجری طرحی وسیع در مرکز تحقیقات ادبیات تطبیقی دانشگاه سوربن است که به دستاورد مترجمان فرانسوی محدود نمانده و براساس زبان مقصد(فرانسه)، آثار مترجمان غیرفرانسوی را نیز شامل است.