دستورهای سنتی به ساختار جمله عنایت زیادی داشتهاند و همچنان بر این باورند که مجموعه سازههای یک جمله و معانی مترتب بر واژهها نه تنها جملهای را به صورت دستوری و نادستوری عرضه میدارند، بلکه معنایی و نامعنایی آن را مشخص میکنند. به عبارت دیگر، جمله را مجموعهای از سازهها میدانند که با حفظ تقدم و تأخر افاده معنی هم میکند. در این جستار بر آنیم تا نشان دهیم جمله، حتی در سادهترین نوع خود، دارای تموج تفسیری است. پس توصیف ما از ساختار جمله و یا بند باید فراتر از حد به اصطلاح توصیف معنایی باشد و مقولههای صورت منطقی آن نیز باید لحاظ گردند.
کتاب، مشتمل بر دو بخش "نگارش" و "ادبیات و برگزیده متون" است. در بخش "نگارش" پس از تاریخچه زبان فارسی، هر یک از مباحث، بسته به اهمیت و کاربرد آن، به اختصار یا به تفصیل مطرح شده است؛ چنانکه مباحث مربوط به نشانه گذاری، املای کلمات، نکات دستوری و تلخیص، به اختصار و در حد نیاز دانشجویان است. در بخش دوم کتاب (ادبیات و برگزیده متون) پس از بحثی مختصر درباره ادبیات و اهمیت آن، از مباحثی سخن به میان آمده است که آشنایی با آن، به خواننده کمک می کند تا ظرافتها و زیبایی های یک اثر ادبی را بهتر دریابد و لذت بیشتری ببرد. در بحث از هنرهای ادبی، وزن عروضی و قالبهای شعری، بنا را بر اختصار نهادیم، اما سه مبحث دیگر، یعنی انواع ادبی بر اساس محتوا، سبکهای شعر فارسی و مکتبهای ادبی که از اهمیت ویژه ای برخوردارند، قدری مفصل تر بیان شده است...
در کتاب "تاریخ نحو "ابتدا کلیاتی در باب علم نحو، جمع و تدوین لغت، پیدایش نحو، واضع نحو، و مراحل پیشرفت علم نحو درج میگردد ;سپس وضعیت نحو در کوفه و بصره بررسی میشود ;همچنین عالمان نحو در دو مکتب کوفی و بصری، طی قرون اولیه، معرفی میگردند .در بخش دیگر کتاب به اختلافات نحویان و موارد اختلاف آنان در نحو عربی اشاره شده است .نحو در بغداد، نحو در اندلس و مغرب، نحو در مصر و شام، و معرفی آثار برجسته علم نحو از دیگر مباحث این کتاب هستند .
کتاب حاضر دربرگیرنده نظریهها و شیوههای ترجمه است برای استفاده در درس اصول و مبانی نظری ترجمه از سید علی میرعمادی و توسط انتشارات سمت در سال 1384 منتشر شده است
حذف به قرینه و مطالعه و بررسی در عملکرد آن به مواردی مربوط میشود گه یک سازه بنا بر دلایل کارکردی، معنایی ویا ساختاری و با توجه به قرینههای سازهای محذوف میگردد. سخن کاوان و کاربردگرایان حذف سازهها را در قالب بافت قابل توجیه میدانند و به دنبال آن هستند که علت حذف آن را به شیوهای توصیف کنند. دستورنویسان سنتگرا نیز به تجزیه و تحلیل سطحی از عناصر محذوف میپردازند و «درک» را عامل اساسی در حشریبودن برخی از عناصر میدانند (دیوید کریستال، 1985، ص 107). از سوی دیگر زبانشناسان به بررسی محدودیتهایی که حذف به قرینه را مانع و یا ترغیب مینمایند میپردازند. با وجود این، در گذشته تعمق و تامل در قواعدی که بر این پدیده زبانشناختی ناظر است کمتر مورد توجه بوده است.