غايت عرفان، يکيشدن با هستي مطلق و درک حضور است، اهل تحقيق براي چشيدن طعم اين حضور معنوي، رياضتهايي برشمردهاند که «خاموشي» از جمله آنهاست و نه تنها در مبادي سلوک، که بيشتر در آن جنبه تربيتي مراد است، که در وصال نيز سالک خود را ملزم به سکوتي ميکند که حاصل انديشه تيزنگر صوفيانه در تجربههاي عرفاني است، اين التزام گاهي در ارتباط با محبوب ازلي معنا مييابد، هم چون خموشي حاصل از حيرت در مقام مشاهده جمال و جلال الاهي و گاهي در پيوند با خلق، مانند نهفتن اسرار تبيين ميشود. عطار نيشابوري که با مداقه در مباني سلوک اين منازل را بروشني توصيف نموده، در سرودههاي خويش بارها به جاي گاه و خاست گاه اين سلوک معنوي پرداخته است. با توجه به انس مولانا با آثار عطار و پيش گامي او و نيز پيوند و تجلي انديشههاي ناب عرفاني در سرودههاي اين دو عارف ديدهور، تحليل «اصل خاموشي» از ديدگاه عطار، در بازشناسي تلقي مولانا از اين مفهوم ضرر مينمايد، پژوهش حاضر ميکوشد با بررسي و تحليل دلايل و جاي گاه «خاموشي» نزد عطار، نگرشي نسبي از اين مقوله ارج مند در منظومه فکري صوفيان بدست دهد.
حاج میرزاحسن اصفهانی، ملقب به صفی علیشاه از مشهورترین مشایخ و بزرگان متصوفه در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری و از جمله فضلا و علما و بزرگان عرفاء سلسله نعمتاللهی بود. وی که شاعری توانا و عارفی مطلع بود، نخست از جمله مریدان منور علیشاه شیرازی، قطب سلسله نعمت اللهی محسوب میشد، اما پس از اینکه به نمایندگی از وی به تهران مهاجرت کرد و مدتی در این شهر اقامت نمود، خود رأساً ادعای قطبیت کرد و سلسله صفی علیشاهی را بنیان نهاد... سوگند خورده ایم بموی تو بارها تا بگذریم در غمت از اختیارها گفتم که دل بزلف تو گیرد مگر قرار زان بیخبر که داده بیاد او قرارها داند کسی که روزش از آنطره گشته شام بر عاشقان گذشته چسان روزگارها
کتاب «غنچۀ باز در شرح گلشن راز» تألیف جلال الدین علی میر ابوالفضل عنقا، عارف سلسله اویسی در قرن سیزدهم هجری شمسی است. کتاب غنچۀ باز، شرح مثنوی «گلشن راز» با موضوعیت عشق و عرفان اسلامی است. این کتاب در قالب شعری مستزاد است. این مستزاد عرفانی، با اضافه کردن واژگان بر پایان هر مصراع مثنوی «گلشن راز» نگارش شده است و در واقع قالب مثنوی گلشن راز را به قالب مستزاد تغییر داده است.
اخیراً کتابی زیر عنوان املا، نشانهگذاری و ویرایش، نوشته دکتر خسرو فرشیدورد، استاد قدیمی و نامبردار دانشگاه تهران به وسیله انتشارات صفی علیشاه منتشر شده است. با مروری بر این کتاب کمحجم، لیکن پرمحتوا دریافتم که هنوز در این اقلیم کسانی هستند که از سردرد و اخلاص، به زبان فارسی و فرهنگ دیرپای این سرزمین میاندیشند و با تکیه بر رسمالخط فارسی براساس زبانشناسی و دستور جدید، بر پرکردن خلاءها و از میان بردن خطرهایی که متوجه خط و زبان فارسی است همت میگمارند.
گندم و نان و متعلقات آنها در ادب فارسی و فرهنگ ایرانی و اسلامی بازتابی بس گسترده و شگرف دارد. این دو موهبت الهی قوت غالب آدمی و مایه زندگی و آرامش اوست. قداست و حرمت این دانه بهشتی، همچون آب که مایه حیات هر موجود است، در نزد همه جهانیان با ابدیت پیوندی جدایی ناپذیر دارد. همه ادیان به آن به دیده حرمت نگریستهاند و از آن به عنوان یک پدیده فرخنده یاد کردهاند. در تعالیم اسلامی و حدود الهی و قرآن کریم هم جایگاهی ویژه دارد. در نسکهای اوستا، زبور داوود، اسفار تورات (عهد عتیق) و آیات انجیل نکات و اشارات و امثال و شواهد زیبا در این مقوله میتوان یافت. اما بازتاب گندم و نان در ادب فارسی حسی فراگیر و جامعالاطراف دارد و گمان نمیرود که در هیچ فرهنگی همچون فرهنگ و ادب ایرانی بدین بالندگی و گستردگی از آن یاد شده باشد.