در اين مقاله، 21 مقامه از مقامات حميدي (تاليف 551 ق) قاضي حميدالدين بلخي (فو 559 ق) بررسي شده، اما مطالعه دو مقامه شش و چهارده به دليل تمايزات آشکار ساختار پيرنگ با سايران، به آينده موکول شده است. ساختار پيرنگ هر مقامه، شامل ده کارکرد است که با افزايش و کاهش در آن گسترش مييابد. در واقع هدف اصلي اين مقاله، بيان تعريفي منسجم از قواعد نوع ادبي مقامه در ادبيات فارسي است. رويکرد مورد نظر در اين پژوهش، برگرفته از ديدگاه ولاديمير پراپ (1895-1970 م) در ريختشناسي قصههاي پريان (1928 م) و پيوند آن با آموزههاي روايتشناسي است.
نزدیکترین مفهومی که برای این کلمه یونانی در زبان فارسی می توان یافت "کارکرد" است و برای کلمه تیاتر نیز "نمایشگاه" یعنی انجا که مردم چیزی می بینند مناسب خواهد بود. این دو کلمه ما را به یک حقیقتی راهبردی خواهد نمود و آن اینکه "درام" با عمل و حرکت آغاز شده و همه جا کردار را مقدم بر گفتار داشته است. زیرا در آن نخست رقص و پای کوبی و از آن پس سخن گفتن و مکالمه پیش می آید یا اول بدن در جنبش و تلاش می افتد و بعد روح و اراده ما به حرکت و کوشش شروع می کند. شک نیست که با گردش ایام در کیفیت درام تطور و تغییری ایجاد شده و امروز می توان درام های مربوط به روح را که جنبش و حرکت جسمانی آن نهایت مختصر است مشاهده کرد و یا احیانا دارم هایی را که هرگز نمی توان به نمایش آنها اقدام نمود......
لقد فتح هذا الکتاب شراعته علی عللیة الروایة والنقد معا، و باتجاه خاصة القراء و عامتهم، بتقدیمه ـ بدایة ـ للمفاهیم و من ثم بمعاینته وجوه الشبه بین نصوص الحداثة الروائیة العربیة والفرنسیة، مما یتصل بالشکل: الحکایة، الحبکة، طبیعة الاطفال والشخوص، تهشیم الزمن، الراوی، صلة المکان بالشخصیة، کذالک مما یتصل بالمعانی: الزمن، الحدث، الحرب، الادویبیة ... و الی ذالک ضم هذا الکتاب العدید من الوثائق الثمنیة، لیکون بحث اضافة محمد الباردی العلمیة والجدیدة والهامة.
موضوع مورد بررسی ما حکایت کوتاه توبه ابراهیم ادهم است که از چهار متن انتخاب شده؛ کشف المحجوب هجویری غزنوی (قرن پنجم هـ.ق)، طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری (قرن پنجم هـ ق)، ترجمه رساله قشیریه از مؤلفی نامعلوم (قرن ششم هـ ق) و شرح تعرف مستملی بخاری (قرن پنجم هـ ق). روایتشناسی، رویکرد اصلی این مقاله است. ابتدا هر چهار متن را به تعدادی گزاره تقسیم و آنها را براساس رمزگانهای متفاوت، دستهبندی و در چارچوب ساختار روایی با یکدیگر مقایسه کردیم تا بدین وسیله ویژگیهای روایی آنها را کشف کنیم. در واقع به بررسی «سبکشناسی روایت» در چهار قطعه بسیار کوتاه از این متون پرداختهایم.
در این مقاله بر اساس شواهدی از کلیله و دمنه، مرزبان نامه، روضة العقول، هزار و یکشب و... به بررسی شیوه خاصی از گسترش پیرنگ در قصه فارسی بهویژه داستانهای جانوران پرداختهایم. پیرنگ در اینگونه قصهها، علیرغم شیوه مرسوم در ذهنیت داستانی خوانندگان امروزی، به جای پرداختن به خطوط اصلی قصه، خطوط فرعی داستان را دنبال میکند. بدین ترتیب با پیرنگی مواجهایم که از دیدگاه خواننده امروزی در جریان گسترش روایت، ضعیف تلقی میشود. در حالی که این نکته، ویژگی خاص مربوط به این نوع از قصههاست و خصلتی عام و تا حدودی فراگیر محسوب میشود.