این مقاله به بررسی نظرات ادوارد سعید درباره جوزف کنراد میپردازد میکوشد دلایل مرکزیت این رماننویس را در آراء سعید روشن کند. به نظر نگارنده، بررسی سیرتطور نگاه ناقدانه سعید به آثار و اندیشه کنراد میتواند نمایهای به نسبه دقیق از سیر اندیشه خود سعید باشد. گذشته از وجوه اشتراک زندگی شخصی این دو متفکر، مضامینی چون تبعید، هویت و استعمار نیز درآثار آنان محوریت دارند. سعید در نخستین آثارش نگاهی ادبی و زیباییشناختی به آثار کنراد دارد. اما به تدریج وجه سیاسی نقد او بارزتر و زمین، تاریخی ـ سیاسی پررنگتر میشود. «دنیویبودن» ناگزیر متون، به مسأله کلیدی تحلیلهای او بدل میشود و آثار کنراد مثل اعلای این خصلت متون انگاشته میشوند. از دید سعید، کنراد بهتر از هر نویسنده اروپایی دیگر در هم تنیدگی جهان، متن و نویسنده و پیوند ماهوی میان استعمار و فرهنگ (نمود یافته در گونه فرهنگی بسیار مهم رمان) را ممثل میکند.
شرق شناسی همواره با ابهام و تردید نگریسته شده است و شرق شناسان از سوی افرادی تجلیل و از طرف افرادی دیگر تحقیر شده اند. گروهی فرآورده های شرق شناسی و شرق شناسان را چونان حقایقی ناب و مطلق پذیرفته و بر آن کاخهای آمال خویش را برآورده اند و گروهی دیگر در علم بودن شرق شناسی تردید کرده، آن را وسیله نفوذ در شرق و چپاول میراث شرقیان پنداشته و شرق شناسان را یکسره منادیان استعمار دانسته و همه را به یک چوب رانده اند. آیا شرق شناسی راهگشای استعمار و ابزار سلطه بر شرق است و شرق شناسان کارمندان سازمانهای جاسوسی غرب؟ یا آنکه این دانش نتیجه شوق بی نهایت غرب به شناخت شرق و پنهانیهای آن است و شرق شناسان شیدای شرق و اسرار آن هستند و در این راه ریگ بیابان و خار مغیلان به کف زده اند؟ و آیا ...
نوزده مقاله این دفتر در چهار مقاله کلی طبقه بندی شده اند: فرهنگ و آزادی، فلسفه و مسائل اجتماعی، مسائل مربوط به سوسیالیسم، و مساله روشنفکران. در بخش نخست درباره سیاست فرهنگی، نقش فرهنگ و رواداری در رشد دموکراسی، نقش مطبوعات، مفهوم نوآوری ادبی و اجتماعی و روند آزادیخواهی در کشورهای آفریقایی سخن گفته میشود. در بخش دوم بحثهایی درباره مرلوپونتی، مارکس و منتسکیو به میان می آید. بخش سوم به تحولات بلوک سوسیالیسم پرداخته روند تحولات را در کوبا و چین و شوروی دنبال می کند. بخش چهارم شامل دو مصاحبه است درباره روشنفکران و روابط آنان با مردم و قدرتها و ایدئولوژیها و مساله بحران هویت در آنان.
اين مقاله به بررسي موسيقي و نسبت آن با مفهوم شرقشناسي و ديگر مفاهيم كليدي در انديشه و نقد ادوارد سعيد ميپردازد. با توجه به مركزيت موضوع فرهنگ در آثار سعيد و تاكيدي كه او بر رابطه و تباني آن با امپرياليسم، استعمار و نگاه شرقشناسانه ميگذارد، موسيقي كلاسيك غرب در آراي او اهميت مييابد. تحليل زمينههاي فرهنگي ـ اجتماعي موسيقي كلاسيك غرب (در يكي از واپسين آثار سعيد) چونان هنري كه باز تاباننده جامعه بود و هم اثر گذار بر آن، از ديگر موضوعات مطرح شده در اين نوشتار است. اين مقاله با بررسي ماهيت تناقض آميز موسيقي از ديدگاه سعيد ـ هنري مخاطبمدار و عمومي و در عين حال عميقا خصوصي ـ پايان مييابد.
پژوهش حاضر بر اساس مدل ديكسون (2005) به بررسي تصريح ساختاري اختياري زبان انگليسي در ترجمههاي فارسي ـ انگليسي سه گونه ادبي ميپردازد. هدف از اين پژوهش آزمودن نتايج بدست آمده در پژوهش اولاهان (2001) است كه موضوع مورد نظر را در دو پيكره زبانيTEC و BNC مورد بررسيده است. همچنين اين پژوهش بر آن است رفتار تصريح ساختاري را در ترجمههاي انگليسي سه گونه ادبي بررسي نمايد. بررسي موردي بر روي 13 شعر، 4 نمايشنامه، و 8 رمان و داستان كوتاه فارسي به همراه ترجمههاي انگليسي آنها انجام گرفت كه به صورت تصادفي انتخاب شدند. نتايج اين پژوهش نشان ميدهد كه تصريح در ترجمههاي فارسي ـ انگليسي متون ادبي معاصر نوعي هنجار ترجمه ايست و در همه گونههاي ادبي، تصريح متممساز THAT و سپس ضماير ملكي فراوانترين نوع تصريح ساختاري اختياري است كه با نتايج اولاهان (2001) همخواني دارد؛ همچنين تصريحin order نيز در ترجمه داستان و نمايشنامه به كار رفته بود؛ اما، ساير نتايج بدست آمده در اين بررسي يافتههاي اولاهان را تاييد نميكند. يافتهها نشان ميدهد تصريح در مقام ابزاري ادبي در ترجمه ادبي به كار بسته ميشود همچنين تغييرگريزي متون ادبي و ايجاز كلام بويژه در شعر از جمله عوامل موثر در محذوف نگاه داشتن چنين ساختارهايي در برخي گونهها شده است.