ژولیا کریستوا نخستین بار در جستاری در مورد آرای باختین، نظیر «منطق گفتوگومندی» و کاربست برخی از آنها در نمونههایی از متون ادبی، اصطلاح «بینامتنیت» را مطرح کرد. او مناسبات و ملاحظات بینامتنی را قبل از هر چیز موجب رهایی متن ادبی از یک نظام معنایی محدود دانست. از آن پس، او و دیگر پساساختارگرایان، نظیر رولان بارت، بسیاری از انگارههای مرتبط با مفهوم گفتوگومندی را گسترش دادند و هر متن ادبی را در پیوند مستمر و وثیق با متنهای دیگر و درهمآمیخته با آنها دانستند. از این منظر، هیچ متنی یکه و نوظهور نیست؛ بلکه حاصل نوشتارهایی است که از خاستگاههای فرهنگی متفاوت و متکثر برآمده است. ما در این نوشتار برای کاربست دیدگاه بینامتنی بر شعر معاصر ایران، اشعار قیصر امینپور را برگزیدهایم و باور داریم که اشارات و مناسبات بینامتنی در شعر او به نهادینهشدن خصلت گفتوگومندی در شعر او منجر شدهاند و بهطور چشمگیری در تکمیل معنای اشعار او نقش دارند؛ به سخن دیگر، باور داریم که ملاحظات و مناسبات بینامتنی در شعر امینپور دو کارکرد عمده «ایجاد خصلت گفتوگومندی» و «مساعدت در تکمیل دلالتهای مبنایی متن» را دارند. در این مقاله علاوه بر تبیین نتایج بدیعی که در پرتو خوانش بینامتنی شعر امینپور حاصل میشود، امکان کاربست این نظریه را در شعر و بهویژه شعر معاصر ایران خواهیم آزمود.
زبان مجموعه ای قراردادی از سمبل های صوتی است و چیزی نیست که به طریقی ناگهانی به وجود آمده باشد. تکامل زبان با تکامل خود انسان همگام بوده و تحقیق در پیدایش آن با تحقیق در زندگی انسان توام است. بسیاری براین باورند که همه زبانها از یک زبان اصلی منشعب گردیده و به تدریج شباهت خود را به زبان مادری از دست داده است. همه کسانی که با زبان یا آموزش آن سروکار دارند به احتمال زیاد این داستان کتاب مقدس را شنیده اند که: وقتی تمامی ساکنین کره زمین از یک زبان واحد چند کلمه ای استفاده می کردند انسانها در یک دشت بزرگ گرد هم آمدند و گفتند: بیایید برای خود شهر و برجی به بلندای آسمان بسازیم، و بدین ترتیب برای خود نامی باقی گذاریم. آنگاه خداوند به شهر و برج آنها درآمد و گفت"اگر انسان با داشتن یک زبان واحد بتوان برای اولین بار این چنین کار خطیری را انجام دهد بی شک بعدها نیز می تواند هر تصمیم دیگری را نیز عملی نماید. از این رو زبانشان را در هم و برهم می کنم تا قادر به درک گفتار یکدیگر نباشند".و آنگاه خداوند آنها را به سراسر کره خاکی پراکند تا بدین ترتیب آنها از ساختن شهر خویش صرفنظرکنند. این برج را برج بابل نامیدند. زیرا خداوند زبان آنها را درهم و برهم کرده بود...
کتاب حاضر ناظر به کار دو گروه سنت گرا و نوگرا است و با نظر یکسان مولف به آنان فراهم شده است. برنامه ای که در دستور آن از یک طرف از بسیاری شاعران – حتی معاریف آنان – نام برده نشده و از طرف دیگر تاکید شده که حتی الامکان همه جوانب شعر معاصر – از تعریف شعر از نظر قدما تا تاریخ شعر امروز، انواع شعر سنتی و نو، حتی موج نو و مبانی آنها همراه با تحلیل نمونه های مختلف – مورد بحث و فحص قرار گیرد.
مبحث اقتباس همچنان از مباحث مناقشه برانگیز مطالعات نظری و تحلیلی سینما و ادبیات تطبیقی به شمار میرود. دادلی اندرو (1945) که از نظریهپردازان متأخر مطالعات سینمایی است در نوشتارهای پیاپی مبحث اقتباس سینمایی را مورد بررسی قرار داده و با توجه به مناسبات ممکن میان متن ادبی و سینمایی دستهبندیهای مختلفی را درباب چیستی، چرایی و اصناف اقتباس ارائه کرده است. ما در این مقاله با تکیه بر نظریات دادلی اندرو، ابتدا با برشمردن انواع اقتباس سینمایی نوعی رویکرد حداکثری به مقوله اقتباس را که بر مفاهیمی نظیر بینامتنیت تکیه دارد، مطرح میکنیم و با رویکردی تطبیقی متنِ داستانِ مهمان مامان (1375) اثر هوشنگ مرادی کرمانی (1323) و متنِ فیلمِ سینمایی مهمان مامان اثر داریوش مهرجویی را از این منظر مورد بررسی قرار میدهیم. طبق نظریه اندرو، اقتباس مهرجویی در دسته «تلاقی» قرار میگیرد و نوعی اقتباس بینامتنی به شمار میرود که از مزیتها و کارکردهای قابل قبولی برخوردار است. این اقتباسِ موفق بازنمود گفت وگوی چند متن مجزّاست و از همین روست که کارگردان توانسته از رهگذر بسط و تغییر در پارههایی از متنِ اصلی باعث غنایِ اثر اقتباسی شود.
رمان نو همچنان از جريانهاي تأثيرگذار ادبيات مدرن به شمار ميرود. در ادبيات داستاني معاصر ايران نيز ميتوان بارقههايي از به كارگيري عناصر و شيوههاي روايي رمان نويي را مشاهده كرد. اين گرايش نزد داستاننويسي نظير بهرام صادقي تشخص ويژهاي يافته است، تا آنجا كه بسياري او را نماينده رمان نو در ايران دانستهاند. اين البته در حالي است كه خود بهرام صادقي هرگونه تأثيرپذيريِ آگاهانه از رمان نو را انكار كرده است. در نوشتار حاضر، با تكيه بر بايستههاي نظري مطالعات تطبيقي در ادبيات، به بررسي همسويي و همنوايي عناصر داستاني و پيرنگ در خواب خون بهرام صادقي و پاك كنهاي روب گرييه پرداختهايم و تلاش كردهايم كه بيهيچ پيشداوري درباره تأثيرپذيري صادقي از جريان ادبي رمان نو، درصدد پاسخ به اين سؤال برآييم كه با توجه به معيارهاي موجود در يك اثر زبده رمان نويي نظير پاك كنها، تا چه اندازه ميتوان اثري مثل خواب خون بهرام صادقي را نمونهاي از يك متن رماننويي به حساب آورد؟