زندگی ، از آن مفاهیمی است که در هیچ دورهای از شعر جهان غایب نبوده و نیست. شاعران وقتی از زندگی حرف میزنند، دغدغهها، آرزوها و زیرساختهای ذهن بشر را منعکس میکنند؛ به همین دلیل شعر آنها آینه تمام نمای زندگی و دلشورههای انسانی است. نیما، از آن شاعرانی است که زندگی را از صافی ذهن خود عبور میدهد و آنچه در شعرش رخ مینماید، آمیختهای از زندگی بیرونی، عاطفه، تخیل، اندیشه و روان جمعی است که منجر به کشف ابعاد زندگی میشود. خوانش نیما، با توجه به نظریه دریافت، ای حسن را دارد کا ابعاد گوناگون و پنهان شعر او را آشکار میکند. در شعر نیما، «بیم»، «امید»، «یاس»، «تلاش»، «مرگ» و «حرکت» در کنار هم مفهوم زندگی را شکل میدهند و این مفاهیم در کنار عناصر طبیعت که شاعر آنها را از محیط خود وام میگیرد، نوع نگرش او به جهان زیست (Lebenswelt) خود را نشان میدهد. نظریه دریافت، قرائت خواننده در متن را به رسمیت میشناسد و این کمک میکند شعر نیما کستردگی خود را با مؤلفههای فراگیرش به منصه ظهور برساند؛ چرا که در شعرش هم شرایط اجتماعی و فرهنگی را میبینیم و هم اشتراکاتی را که بشر در طول زندگی با آنها پیوند خورده است. در این مقاله ابتدا، نظریه دریافت را به طور اجمال معرفی میکنیم و بعد از آن به بررسی نگاه نیما به زندگی در سه ساخت: نگاه اخلاقی، نگاه خیامی و نگاه رمزشناسانه میپردازیم.
خوشبختانه مدّتی است که در نشریات پژوهشی ادبی کشور بخش «نقد» ـ که غالباً نقد کتاب یا مقاله است ـ پررنگ شده ـ است. این حرکت و توجّه به نوبه خود درخور تحسین است، امّا کافی نیست. نقد را نمیتوان به نقد کتاب و بعضاً مقاله محدود کرد، چراکه گستره نقد تمامی فعّالیتهای علمی را شامل میشود. بررسی فعّالیتهای علمی مانند همایشها، نشستها و حتّی سخنرانیها میتواند به نشاط و پویایی در عرصه علمی و پژوهشی کمک شایانی کند. نقد و بررسی همایشهای علمی و مجموعه مقالات آن که تأثیر گستردهای در عرصه پژوهشی دارد میتواند این فعّالیتها را از رخوت و ایستایی برهاند. این نوشتار گامی است هرچند کوچک در این راستا که به نقد و بررسی مجموعه مقالات یکی از همایشهای سالهای اخیر میپردازد. درباره پدر شعر نو کتابها و مقالات متعدّدی نوشته شده است. از منابعی که در بررسی نیما مفید خواهد بود مجموعه مقالات دومین همایش نیماشناسی است. این مجموعه موضوعات بسیار متنوّع و نوآورانهای را در نیماشناسی دربرمیگیرد. نوشتار پیشرو پس از اشاره به محاسن این مجموعه پربار به بررسی مشکلات آن میپردازد و بر آن است تا از این رهگذر به برخی اشکالات اساسی پژوهشهای ادبی اشارهای کند.
در این جستار برآن بودهایم تا به بررسی و تحلیل سمبولیسم در شعر معاصر فرانسه و ایران بپردازیم. گرچه مبنای کارما براساس تطبیق یا مقایسه محض و مطلق نبوده است٬ لکن به خاستگاههای فرهنگی ـ اجتماعی متفاوت آنها و ساختار و محتوا و نگرش متفاوت شعر سمبولیستی فرانسه و ایران اشاره نمودهایم و نشان دادهایم که مبنای شعر سمبولیستی فرانسه٬ بیش از آنکه براساس نماد و سمبول قرار داشته باشد٬ به دنبال ارائه توصیف و تصویری دیگر گونه از طبیعت پیرامون خود است تا از حقیقت پنهانی سخن بگوید که در پس پشت واژهها و عبارات آن پنهان است در حالی که شعر سمبولیستی معاصر ایران (با تکیه بر شعر نیما) بیشتر ساختاری تمثیلی و نمادین دارد.
دفتر صوفی، تنها «مشق عشق» نیست. در این دفتر تفسیر هستی «رنگی عاشقانه» دارد و جهان «تجلی» دوست است. عارف باید روح و روان را پاک نگاه دارد تا انوار الهی به آن بتاید. دل «بیت رب» است و دارنده این دل همچون آینه، وصفی، جانشین و خلیفه حق است. اما میرا صوفیه تنها عشق و دیگر هیچ، نیست، دفتر صوفیان پر است از موضوعات گوناگون سیاسی، اجتماعی، جامعهشناختی و تأملات روانشناختی. صوفی از آنجا که در متن اجتماع است و با اقشار مختلف مردم از هر صنف و گروه و دین و آیین سر و کار دارد، بسیاری از مسائل را میبیند و نسبت به آن حساسیت دارد. صوفی میداند «قدرت مقدس» چه فجایعی میآفریند و ملوک دنیا به نام خدا چه جنایتها آفریدهاند. و اگر نمیتوانست طرحی نو در اندازد و ظلم ظالمان را کاهش دهد، حداقل «رقیبی» برای حکمرانان دنیاوی به نام «پیر» و «رند» آفرید تا دو پادشاه در یک اقلیم حکومت کنند، اولی بر جسم و دومی بر جان. حرص، طمع و مالاندوزی در دفتر صوفی جایی ندارد و صوفی تمام آدمیان را از «تجمع ثروت» و تنها به دنیا دل سپردن بر حذر میدارد. او افق وسیعتری به نام خدمت و شفقت بر خلق، پیشروی آدمیان میگشاید و انسان را از «حیوانیت صرف» پرهیز میدهد. علم و معرفتگر چه در دل و ذهن عارف و صوفی جایگاهی بس شگرف و ارزشمند دارد، اما استفاده ابزاری از علم که چونای سلاحی در دست زنگی مست، فاجعه میآفریند را مینکوهد و آدمیان را از آن برحذر میدارد. علم باید انسان را از جهل و نادانی برهاند و زمینه عمل صالح در انسان و جامعه انسانی را فراهم آورد. اگر علم جز این راه، راه دیگری بسپرد. باید گفت: «چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا» دفتر صوفی انباشته از تجربیات دین و دنیاست. با این حال صوفی از این دفتر «چیزی جز دل اسپید همچون برف» نمیطلبد. اذبح النفس فالا فلا تشتعل بترهاتالصوفیه.
اين مقاله پژوهشي است درباره «نوستالژي (غم غربت) در شعر معاصر فارسي». اين موضوع به عنوان يکي از رفتارهاي ناخودآگاه فرد، در شعر دو تن از شاعران معاصر: «نيما يوشيج و مهدي اخوان ثالث» بررسي شده است. پس از ريشهشناسي و تعريف اين واژه با توجه به فرهنگها و بهرهگيري از نظريههاي روانشناسان، به عوامل ايجاد غربت اشاره و در ادامه ارتباط نوستالژي و خاطره بررسي گرديده است. در بخش خاطره فردي، به نوستالژي دوري از وطن به عنوان غم غربت و در بخش نوستالژي اجتماعي تحت عنوان «شاعران و خاطره جمعي» به دلتنگي شاعران براي اسطورههاي ايران، با ذکر شواهدي شعري اشاره شده است.