با نگاهي به مقوله مفعولهاي پنجگانه در زبان عربي ميبينيم كه دو نوعِ اين مفعولها يعني مفعول به و مفعول فيه (ظرف زمان و مكان) در زبان فارسي معادلهايي به همين نام دارند. ولي سه نوع ديگر مفعول، به عنوان يك نقش نحوي در زبان فارسي شناخته شده نيست. درباره اينكه اين نقشها در زبان فارسي وجود دارد يا نه، تحقيقات چنداني صورت نگرفته است؛ نظر به اينكه زبان عر بي و فارسي از يك خانواده نيستند تا در حوزه تطبيق بگنجند، بررسي اين مباحث ، در اين دو زبان در حوزه «زبانشناسي مقابلهاي» صورت ميگيرد. با توجه به قرابت بسيار زياد بين دو زبان كه با نگاهي به دستورهاي سنتي نوشته شده فارسي در مقولههاي صرفي، نحوي و نامگذاري اصطلاحات دستوري به آساني قابل دريافت است، اين مقاله ميكوشد به بحث در مفعولهاي مطلق، له و معه كه برابر نهادهاي آنها در فارسي انجام نشده است، بپردازد و براي اين نقشها معادلي در زبان فارسي بيابد و مساله تفاوت ميان نقشهاي مذكور در نحو فارسي و عربي را مورد بررسي قرار دهد. سپس با ارائه شواهدي از متون نظم ونثر فارسي، و بازنمايي تفاوتهاي آنها در دو زبان، براي معادلهاي فارسي نامها و اصطلاحاتي درخور وضع كند. شايان ذكر است اين نامگذاري متاثر از زبان عربي است.
کتاب حاضر به مناسبت ششمین سال تاسیس صدای آمریکا به زبان فارسی این مجموعه خواندنی را که متضمن گفتارهایی از برنامه های متنوع صدای آمریکاست به عنوان ارمغان نوروزی به شنوندگان صدای آمریکا تقدیم کرده است
موضوع کتاب بدایه العربیه دوره صرف و نحو زبان عربی برای سال اول دبیرستانهاست که مطابق برنامه جدید وزارت فرهنگ در سال 1334 توسط محمدتقی کمال تالیف شده است
ادبیات تطبیقی از دیدگاه مکتب فرانسوی، شاخهای از تاریخ ادبیات است که به بررسی روابط تاریخی در میان دو یا چند ادبیات ملی میپردازد. مکتب تطبیقی آمریکا نیز ادبیات تطبیقی را پژوهشی بین رشتهای میداند که به مقایسه ادبیات ملتها با یکدیگر و بررسی رابطه ادبیات با سایر رشتههای علوم انسانی و هنرهای زیبا میپردازد. ادبیات تطبیقی در مفهوم علمی آن نخست در فرانسه پدید آمد؛ آن گاه به بعضی از کشورهای غربی چون آلمان، ایتالیا، آمریکا و ... راه یافت و سپس روانه شرق دور و دیگر کشورها چون ایران گردید. ایران در زمره نخستین کشورهای آسیایی است که به تاسیس ادبیات تطبیقی پرداخته است اما پژوهشگران ایرانی غالباً با نادیده انگاشتن نظریههای ادبیات تطبیقی به پژوهشهای عملی و کاربردی در این حوزه پرداختهاند. این امر منشا بسیاری از آشفتگیها و یا کژتابیهای ذهنی و فکریای است که امروز در حوزه ادبیات تطبیقی فارسی وجود دارد.
گفته میشود که ادبیات هر عصر آینه تمام نمای آن عصر است و مطالعه ادبیات هر دورهای ویژگی آن دوره را بیان میکند. این امر به ویژه در گونههای نوین ادبیات از قبیل رمان و داستان کوتاه مشهود میباشد. در هر کشوری ادبیات تحت تأثیر اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن میباشد. در این بین، ایران و مصر از این قاعده مستثنی نیستند. در هر دو کشور، نویسندگانی بودهاند که برای بیان مشکلات اجتماع خویش به داستان کوتاه با سبک واقعگرایانه روی آوردهاند. این مقاله دو تن از نویسندگان ایران و مصر به نامهای علی اشرف درویشیان و یوسف ادریس که دارای سبک تقریبا مشابهی در داستاننویسی هستند و دو داستان کوتاه از آ نها را انتخاب کرده است و پس از ارائه خلاصهای از زندگی آنها و بیان عوامل ظهور داستان کوتاه در ایران و مصر، با استفاده از تحلیل و توصیف به بررسی و مقایسه این دو داستان پرداخته و در نهایت موارد تشابه و تمایز تفکر اجتماعی آنان را بیان کرده است.