آثار مارگریت یورسونار با بازآفرینی طرحی فلسفی از هویت انسان، خواننده را طی روندی تکاملی با خودشناسی در مفهومی کلی آشنا میکند. اساس این طرح، به ویژه با خلق شخصیتهای رمانی نویسنده مصداق مییابد، تا خودشناسی با بیانی برای هویت فرد تلفیق شود، هویت انسان در بستر تأثیراتی برگرفته از اسطوره و مضامین تاریخی بررسی میشود. تعریفی که انسانها از ماهیت و رابطه خود با محیطشان دارند، دراسطورهها متجلی است؛ از این منظر چگونگی تبیین اسطوره در ادبیات و از سویی دیدگاههای تاریخی نویسنده به مثابه الگویی در خودشناسی مطرح میشود. در این مقاله سعی خواهد شد تا با رویکردی تحلیلی، مسیر مارگریت یورسونار را در ترسیم هویت فردی و درک خودشناسی، با بهرهگیری از پندار انکار نفس نیچه، از خلال طرح شخصیتهای رمانی این نویسنده بررسی شود تا از این طریق روابط ممکن میان آفرینش هنر با هنرمند، پیوندی برقرار شود تا شکلگیری هویت فردی نویسنده و به طور کلی هر موجود بشری، بازتابی از آن باشد.
از زمانی که انسان تمدن خود را آغاز نهاد و نوشتن آموخت و خواست که از گذشته خود مطلع باشد و آیندگان را از حال خود و گذشتگان خویش باخبر سازد، به نگارش سرگذشت طولانی بشریت و نمایاندن تمدنهای بشری پرداخت، این اصل را احساس کرد که نیاز به مشخص کردن زمان وقایع و حوادث بر تمام مسائل برتری دارد... در بخشی از این کتاب گفتارهای ما اختصاص دارد به بیان و توضیح چگونگی آشنایی انسان به این قبیل قضایا و حل مسائل مربوط به آن و کشف رموز طبیعت و استفاده از آنها جهت اختراع تقویم. در بخشی دیگر از این کتاب گفتار ما در خصوص تقویمهایی است که به این منظور از قدیم الایام در عرصه گیتی در میان و اقوام و صاحبان ادیان پیدا شده اند و بیان خصوصیات فرهنگی و جنبه های دینی و قومی آنها منظور نظر می باشد. در بخشی دیگر از کتاب از اصول و قواعد استخراج تقویمها سخن رفته است، این امر اگرچه به طور اجمال و به صورت اختصار بیان شده است ولی خالی از فایده نخواهد بود زیرا کتابها و آثاری که از اصول استخراج تقویمها سخن می گویند متاسفانه هنوز در قفسه های کتابخانه ها خاک می خورند کمی آشنایان به علم نجوم و بی توجهی که از زمانهای قبل به این علم شده است علاقمندان را مایوس ساخته و تلاش آنان به جایی نمی رسد ....
کتاب اساطیر یونان اثری است از ف. ژیران به ترجمه دکتر ابوالقاسم اسماعیل پور و چاپ انتشارات مکتوب. کتاب حاضر به معرفی اسطوره های یونانی که موجوداتی فرازمینی با ویژگی های شگفت آور بودند می پردازد و تحلیلی از تاثیراتی که این اسطوره ها بر فرهنگ بشری و ادب و هنر یونان و جهان برجای گذاشته اند ارائه می دهد. “اساطیر یونان” مطالبی درباره چگونگی پیدایش ایزدان و اطلاعاتی پیرامون ایزدان زمین، ایزدان قهرمان و اسطوره هایی چون آتنا، هرا، آپولن، هرمس، آرس، آفرودیت، پوزئیدون، ایزدبانوی جهان زیرین و… در اختیار می گذارد و داستان ها و افسانه هایی را که پیرامون آن ها وجود دارد ارائه می دهد.
ادبیات جایگاه همیشگی اسطوره بوده است. اسطورهها از لابهلای فرهنگهای کهن ملل به متون رسوخ کردهاند و به شکلهای گوناگون، به زندگی خویش ادامه دادهاند. در این میان، ادبیات کودکان که در بدو امر شامل قصهها و افسانههایی برای مخاطب خردسال است، بنا به ویژگیهای ذاتی خود، همواره صورت مناسبی برای محتوای اسطورهای بوده است. از این دیدگاه، قصه شنل قرمزی ـ که در ورای یم داستان ساده کودکانه، جایگاهی بوده است برای اسطوره اروپایی گرگ انساننما ـ میتواند موضوع مناسبی برای یک بررسی فرهنگی و تطبیقی باشد. بازپیدایی این قصه و این اسطوره (اسطوره گرگ انساننما)، این بار در یک اثر سینمایی معاصر، باعث شده است که این مقاله نگاه دوبارهای به موضوع بیفکند؛ نگاهی که دربرگیرنده یک بررسی تطبیقی میان دو شیوه مختلف بیان هنری، یعنی ادبیات و سینماست؛ یعنی یکی از موضوعات بهروز و مورد بحث در ادبیات تطبیقی. پرسش اساسی این است که در این روند تکاملی از قصهای کهن تا نسخهای از هنر هفتم، سنیما، چه تغییرات مضمونی و مفهومیای در داستان رخ داده است؟ این دگرگونیها ناشی از چیست و چگونه میتوان آنها را دریافت؟ برای دست یافتن به پاسخی برای این پرسشها، مفاهیم و دادههای روانکاوی یونگ و فروید، و همچنین نظریات چند متفکر ادبیات تطبیقی به یاری ما آمدهاند تا در نهایت، خواننده به درک کستردهتری از طرز تفکر پیچیده انسان مدرن امروزی دست یابد.
رابطه میان ادبیات و سایر هنرها از دیرباز وجود داشته و دارد، اما بررسی این رابطه به گونهای هدفمند و آکادمیک صاحبنظران ادبیات تطبیقی را از سالهای پایانی قرن بیستم به خود مشغول کرده و جایگاه آن در مطالعات میان رشتهای است که خود مطالعات نوپایی محسوب میشود. در مقاله حاضر، نگارنده با انتخاب یک اثر ادبی و یک تابلوی نقاشی، میکوشد تا نشان دهد که چگونه دو اثر ادبی و هنری، از دو مکتب ادبی ـ هنری متفاوت، برای رسیدن به هدفی مشترک و بیانی واحد، قادر به هم پوشانی یکدیگر خواهند بود. یعنی متنی که تصویر میشود و تصویری که متن میگردد. برای این منظور رمان آسوموار زولا، اثر ناتورالیستی قرن نوزده با تابلوی نقّاشی «اتوکش ها»، اثر اِدگار دُگا، هنرمند امپرسیونیست همان قرن، از دیدگاه نظریهپردازان ادبیات تطبیقی، به بحث و بررسی گذاشته خواهد شد.